خاطرات دانشجویی یا من از اولش با کلاس بودم

یادمه ما توی دانشگاه باید از ترم 3-4 دیگه برای پروژه یا کارآموزی می رفتیم شرکت ها یا کارخونه های فعال (شما بخون بیگاری یا فعلگی) مثلا" کار یاد بگیریم. حالا بماند که پیدا کردن جایی که یک سری آدم گیج و متوهم را بتونه جمع و جور کنه چقدر سخته و باید کلی شیرینی و کادو برای داماد بتول خانم که مسوول درآوردن منگنه در بایگانی شرکت xxx ببری تا بتونی خودتو تو شرکتشون، جا کنی.

 

ادامه مطلب ...

در شبه جزیره زردآلو نبود یا چرا فقه ما به روز نمی شه؟

آقا اینا که هسته زردآلو رو دور میندازند از کفار بدترند.

همین.

یک اتفاق فجیع در کارخونه یا بیاتو دم در بده!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ایزو 9001 یا بچههههههههههههههههههههههه اون آفتابرو بیار!

چون همین الان پیش پای شما این اتفاق افتاد مجبور شدم دوباره بیام خاطره واسه شما بنویسم، مجبور شدم می فهمید، مجبور.

ما توی یک منطقه صنعتی تهران هستیم و این باعث می شه هر وقت آب در شبکه تهران کم بشه، آب ما قطع می شه تا به از ما بهترون آب برسه ولی تقریبا" هیچ وقت برق قطع نمی شه چون اگر اینجوری بشه کلا" انقلاب میشه!

این موضوع باعث شده ما با دبه همیشه آب نگه داریم و یا در کارخانه چاه آب داشته باشیم. روزهای اول که آمده بودیم به این منطقه هی دکتر چوبکی در ... غافلگیر می شد و ما باید در به در دنبال آفتابه پر بودیم برای ایشون!!!!! حالا شما تصور کن در منطقه ای که همه اداری و صنعتی هستند چقدر خنده دار میشه، 1-2 بار اول هیچی نمی گفتند همسایه ها، ولی بعدش شوخی شروع شد که بازم دکتر چوبکی گیر افتاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(البته اینا مربوط به قبل از دبه آب و این قضایا بود.)

خلاصه ما مجبور شدیم برای wc ایزو بگیریم دقیقا" مثل اون email که چند وقت پیش هی دست به دست می شد که منشی طرف راهنمای گام به گام روی در و دیوار و سقف wc نصب کرده بود. wc دفتر الان شده مثل دفتر یادداشت، درو ببندید،هواکشو بزنید، قبل از هر اقدامی آب را چک کنید، اقدام صحرایی انجام ندهید و ....

آقای خویی چند وقت پیش در دفتر از wc استفاده کردند بعد از استفاده به شوخی می گفتند من دیگه از wc شما استفاده نمی کنم بس که قانون و مقررات داره و آدم باید license داشته باشه برای استفاده!!!!

ولی گلاب بروتون 20 دقیقه پیش دکتر چوبکی باز گیر افتاد و خوبیش اینه که این دفه ما از همسایه آفتابه نگرفتیم!

غیرت یا شهرام عشق

در منزل یکی از آشناها بودیم که خانم خونه، عملا" از ساعت 8 هر یک ربع یه یک ربع صداش در میومد.

چون این موقع ها بود که آگهی بین سریال پخش می شد و ایشون حواسش از تلویزیون به مهمونا که ما بودیم تغییر جهت می داد. آقای همسر هم که به نوعی این رفتارو جواب داده باشه (ارواح شکمش با این همه اقتدارش) و روی همه سریالهایی که خانم می دیدند اسم گذاشته بودند . مثلا" شهرام عشق و کوزه ... و اینا


همه اینا که گذشت کسی به خانه میزبان زنگ زد و ما درخلال صحبتهای خانم می شنیدیم که می گفت من باید راس ساعت 8 شب خونه باشم چون فلانی خیلی تعصب داره و نمی خواد من شب بیرون باشم و اعصاب خوردی پیش میاد.

منم با با چشمای گشاد و دهان گشادتر به آقای میزبان نگاه میکردم که تو هر گندی که بودی از این اخلاقا نداشتی که خانم از قیافه تابلوی ما فهمید که اوضاع از چه قراره و گفت اینا حالیشون نیست من می خوام سریالمو سر ساعت ببینم باید اینجوری بگم تا قبول کنند، سر وقت برگردیم از قرار!!!!!!!!!!!!!!!

من اگر جای آقای میزبان بودم در این لحظه می رفتم آشغالارو می ذاشتم سر کوچههمین.

اشتباه صفری یا خیلی اوچیکی بابا!

چند روز پیش یعنی دقیقا" یک ماه پیش از بقالی یا همون سوپری با کلاس ها هله هوله خریدم که چون این مغازه نزدیک یک پارکه خیلی شلوغه. منم توی همون شلوغی کارت کشیدمو آمدم بیرون بعد از یک هفته فهمیدم که ای دل غافل 7500 تومنو 75000 تومن کارت کشیدم بعد از 10 روز تازه خودم همت کردم که برم سراغ مغازه داره.

اون بابا هم گفت بذار فیلم و حساب رو چک کنم تا ببینم چطوره، 2 روز دیگه بیا.

2 روز بعد گفت قبض کارتخوانتو گم کردم. منم که خسیس از قبضهای خریدم اسکن میگیرم تا با حسابهام چک کنم رفتم کپی شو براش اوردم. 3 روز بعد گفت هنوز چک نکردم. 5 روز بعدش گفت من بابت 75000 تومنت باید 6% ارزش افزوده رو بدم اگر باقیشو بدم ضرر می کنم منم گفتم ok میام باقیشو خرید می کنم اگر قبول داری که یک دفه گفت من هنوز حسابو چک نکردم شاید درست نمی گی!!!!!!!!!!!!!

که یک دفه اون روی سگ منو دید، منم گفتم اشکال نداره تو حرف منو بعد از این مدت قبول نداری تازه بدون اینکه چک کنی من که کاری از دستم بر نمیاد برای اینکه مابقی پولو از تو بگیرم ولی میرم 500 هزار تومن تراکت پخش می کنم قضیه رو برای اهل محل توضیح می دم، من که تا به حال تو این قضیه دروغ نگفتم ولی می نویسم که این موضوع چندبار تکرار شده، بعد خودت می دونی و کاسبیت.

یه ذره دادو بیداد کردیمو قضیه حل شد.

من نمی دونم چرا باید همدیگرو تهدید کنیم تا مشکلات حل بشه

مگامال یا اینجا دیگه کجاست؟

از کسایی که اینجارو می خونند می خوام که بهم بگن آیا تا به حال مگامال رفتند (فاز 2 شهرک اکباتان_ایستگاه مترو هم داره) یا اصلا" اسمش به گوششون نخرده یا تبلیغ هاشو توی روزنامه یا بیلبورد دیدن؟؟؟

آی تی مال چطور؟

نوستالژی کودکی یا واکی بایاشی قیصرتو کشتند!

ته کوچه قدیمی ما یک تیر چراغ برق بود که به عنوان تیر دروازه استفاده می شد. از اونجاییکه از همه بچه های کوچه کم سن تر بودم، حاجی تون دروازه بان همیشگی فوتبال بودم. البته یک چندباری اعتصاب کردم و گفتم بازی نمی کنم و از اونجایی که خیلی تهدیدم کارساز بود، به جوانی و در حقیقت کودکی شان رحم کردم و خودم با پای خودم رفتم توی دروازه!!

چند روز پیش ها دیدم که از اداره برق تشریف آوردند و دارن تیر دروازه قدیمی مارو می کنند تا کوچه ای که به دلیل ساخت و سازهای جدید و عقب نشینی خونه ها گشاد شده رو سر و سامون بدن.

آی ما نگاه خریدارانه به تیر برق کردیم آی نگاه کردیم که نگو، سه چهارتا از بازیکن های قدیمی کوچه هم با اهل و عیال آمده بودند و با نگاه حسرت بار به تیردروازه قدیمی نگاه می کردن!!!!!!!!!!!!!

جالب بود که هیچ کدوم با همدیگه حرف نمی زدیم ولی همه آمده بودیم به تشییع جنازه تیردروازه نگاه می کردیم.

هایییییییییییی دنیا!!!

آقای خویی و ویلایش یا بلاخره خونه گلاب بروتون می خواد یا نه؟

خوبی خونه پیش ساخته برای خریدار اینه که هر وقت بخواد می تونه خونشو در مراحل ساخت ببینه و به خصوص در اماکن ییلاقی طرفدار زیادی داره چون مشتری مجبور نیست هی بره و بیاد.

کارخونه ما هم نزدیک مهرآباده برای همین مشتری هامون قبل از کار و بعد از کار، سر راه خونه مادرزن، سر راه خرید ماست یا حتی وقتی میرن آمپول بزنن هم یه سر میان سر ساختمونشون و باعث می شن ما به اجدادشون درود بفرستیم.

حالا جلوی همه اینا یه نقیض بزارید میشه معایب خونه پیش ساخته از نظر سازنده!

ما یه مشتری داریم به نام مثلا" آقای خویی (اسم مستعار) که جنتلمنی واسه خودش ولی وقتی شد خریدار خونه پیش ساخته همین مریضی بالارو گرفت!!! فکر کنم خونه هامون ویروسیند.

 

ادامه مطلب ...

هستم ولی خستم یا برید کنار من اومدم


اینجا رو ساختم که روزمره نویسی های کارخونه رو توش وارد کنم.

وقتهایی که با هم دعوا می کنیم، می خندیم، غمگین می شیم، گند میزنیم به کار و ... و از همه جالب تر کار رو تحویل می دیم و مشتری ها قیافه هاشون با نمک میشه.


اگر هم شد مسائل مربوط به این مدل ساخت و ساز رو براتون می گم. اگر هم نشد که نشد چرا فحش می دی!!!

کصافتم خودتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!