سوتی های رسمی محل کار اول3- شکستن پا

خوب داشتم می گفتم.

توی اون شرکت پول مفتی بود که تزریق می شد و باید یه جوری هدر می رفت. یکی از اون راه ها آموزش های صدمن یه غاز بود که من هم باید می رفتم.

 

ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی3-داستان مسواک

بازم حال ندارم ولی یه خاطره کوچیک بگم:

 

ادامه مطلب ...

خوب منم آدمم

امروز اصلا" میزون نیستم، اگر بنویسم میشه مصیبت نامه.

همه یه جوری درگیری دارند و نمی خوام مرثیه بگم. دوست دارم همون آدم الکی خوش به نظر بیام.

برای این پستم، نظر نذارید چون بعدا" پاکش می کنم و به کل منکرش خواهم شد.

پز مجازی-خرید تبلت

از اونجاییکه شما از کمالات من کم بهره نبردید، حالا من می خوام از کمالات شما استفاده کنم.


می خوام تبلت بخرم از اونایی که سیم کارت می خوره. بعد از سالها کار کردن در صنعت آی تی و تلکام می خوام برای اولین بار برای خودم پول خرج کنم. شرطم هم اینه که زیر 900 تومن باشه.

خوب پزمو دادم.


حالا کمک کنید که چی بخرم، خودم سایت دیجی کالا رو خوندم و خلاصه زیر رو جمع کردم. اگر کسی پیشنهاد دیگه ای داره بهم بگه یا لینک چیزی رو که میگه برام بذاره. اصلا" نمی خوام گوشی بخرم. من شاید در طول روز 2 تا تماس با موبایل هم نداشته باشم برای همین می خوام چیزی بخرم که سیم کارت جزیی از مزایای جانبی ولی لازمش باشه.

خودم از asus fonepad خوشم اومد.

پورتUSB توی تبلت خیلی مهمه؟ بلندگوش چطور؟

من نمی خوام باهاش یازی کنم یا فیلم ببینم.


قیمت

نظر کاربرها

قابلیت

برند

798000

باطریش خوب نیست، تاچش ضعیغه، 485گرم، بخش کانالهای رادیو تلویزیون، 4تا 6 ساعت شارژدهی، موقع شارژ تاچ خیلی ضعیفه

قابلیت نصب سیم کارت - قابلیت مکالمه تلفنی سیم کارت - WiFi - GPRS - GPS - Edge - بلوتوث - کارت خوان - دوربین - وب کم - حسگر شتاب سنج - حسگر ژیروسکوپ - microUSB - HDMI

Hyundai P700 3G

869000

با وجود این محصول نباید گوشی خرید، قابش فلزیه،340گرم زیر نور شدیدصفحه ضعیفه، بلندگوش خوبه، صفحه ضدخش نداره، عکاسی پانوراما

قابلیت نصب سیم کارت - قابلیت مکالمه تلفنی سیم کارت - WiFi - GPRS - GPS - Edge - بلوتوث - کارت خوان - دوربین - وب کم - قطب نما - حسگر شتاب سنج - حسگر ژیروسکوپ - microUSB

Asus Fonepad ME371 - 8GB

650000

مکالمه تلفنیش با rooting کردن دستگاه راه میوفته

زاویه دید کاربر داره هنگ میکنه 10 ساعت کاربری 400 گرم

قابلیت نصب سیم کارت - قابلیت مکالمه تلفنی سیم کارت - WiFi - GPRS - GPS - Edge - بلوتوث - کارت خوان - دوربین - وب کم - حسگر شتاب سنج - microUSB

Lenovo Ideapad A2107A - 16GB

799000

کارکرد باتری 4 ساعت

روی ویبره است که باید upgrade بشه 360 گرم بدون دوربین

قابلیت نصب سیم کارت - قابلیت مکالمه تلفنی سیم کارت - WiFi - GPRS - Edge - بلوتوث - کارت خوان - وب کم - حسگر شتاب سنج - USB - microUSB - HDMI

ViewSonic VB737

779000

پشتش داغ میشه 6 ساعت ویدئو  باطری داره  قابش ضعیفه نورش خوبه دوربینش ضعیفه 370 گرم

قابلیت نصب سیم کارت - قابلیت مکالمه تلفنی سیم کارت - WiFi - GPRS - GPS - Edge - بلوتوث - DLNA - کارت خوان - دوربین - وب کم - قطب نما - حسگر شتاب سنج - حسگر ژیروسکوپ - microUSB

Huawei MediaPad 7 Lite


ایده دزدی یا خودم هم نفهمیدم چی شد!

یه وبلاگی رفتم. نویسنده نوشته بود که از خواننده های خاموش به شدت بیزاره.


حالا که اینجور شد منم از خواننده هام با پس گردنی نظر می خوام و از اونجایی که فامیل خدا هم هستم و فرد مستجاب الدعوه ای هم می باشم(!)، هر کی نظر نده به جان جدم که رسول آشپزه، آش تو ملاقه می پزه، تو رو به جان اوبلفضلللللللل، خانم، آقا آدامس بخررررررررررر، بخررررررررررررررر!


بعد نوشت: واقعا" در عجبم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

وقتی ایده از خود آدمه و زور هم در کار نیست، نظر نمی نویسید! وقتی ایده دزدیه و از اهرمهای فشار استفاده می شه، نظر می دید.

حیف اسلام دستمو بسته وگرنه با استفاده از اهرم فشار، نظرمو ازتون می ستاندم.

حالا که اینجوریه یه کانتینر فال و آدامس خریدم، باید همه رو بخرید.


میراث معنوی خانواده شمعدانی

پدرم یه چمدون داشت توش جوایز و مدارک تحصیلیشو، مجله و کتابهای قدیمیشو میذاشت. شما تصور کن یه سری مدرک همگی هم مال دوران پهلوی دوم و با امضای اون دست از دنیا کوتاه، عکسها و مدارکی از سرزمین شیطان بزرگ و از جاهایی که فقط توی فیلمها دیده بودیم برای دوتا بچه بعد از انقلاب چه جذابیتی میتونه داشته باشه. در کنار این مدارک یه سری چیزایی بود که پدرم در دوران شباب و بی کلگیش خریده بود. یه چیزایی مثل چکمه گاوچرونی، ماکت رویس رویس، کمربند چرم پر از کار دست و ... در کل چیزایی بود که حتی تو جوونیشم روش نمی شد به بقیه نشونشون بده بسکه به قول امروزیها خز و جواد بودند. شما تصور کن دوتا بچه بیکار و فضول داشته باشی. اینهارو باید توی قله قاف قایم کنی. قشنگ یادمه اون چمدونه بالای یه کمدی دیواری بود که الان هم من دستم بهش نمی رسه چه برسه به وقتی که اندازه 3تا نوشابه خانواده روی هم بودم. یه بار برادرم برای اینکه قدرتشو بهم نشون بده و نمی دونم شاید گریه کرده بودم و می خواست از دلم در بیاره، بهم گفت می ره و اون چمدونو باز می کنه تا من ببینم توش چیه! شرط می بندم اونجوری که من برادرمو وقتی چمدونو اورد پایین با دیده تحسین نگاه کردم،سوپرمنو نگاه نکرده اند، اصلا" شما بگو بتمن، نینجا یا گودزیلا علیه گیدورا، یعنی برادرم شده بود بزرگترین کاوشگر قرن . برای اولین بار در اون چمدونو برام باز کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!

معلومه توش چی بود، همونایی که بالا توضیح دادم.

 

ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی2

در راستای خاطرات چند خطیم باید خاطرات زیر رو هم اضافه کنم


 

ادامه مطلب ...

دنیا چقدر کوچیکه!

 

سالهای پیش یکی از خاله هام در یه منطقه ییلاقی توی یه باغ زندگی می کرد، ما هم یه سال تابستون رفتیم پیششون. باغ همسایه یه درخت به گلابی داشت. ما 5-6 تا بچه همش از این درخت آویزون بودیم و تمام میوه هایی که از شاخه های درخت اومده بودن توی باغ خالم کنده بودیم و خورده بودیم. نمی دونید چه مزه عجیبی داشت میوه ها شبیه گلابی بودند و مزه به می دادند! حالا چرا بین اون همه درخت گردو، فندق، گیلاس و ... به چهارتا شاخه اون به گلابی گیر داده بودیم، اصلا" یادم نمیاد. خلاصه ما همه میوه های سمت خودمونو خوردیم و باز هم هوس به گلابی کردیم. منو فرستادند بالای دیوار تا از سمت دیگه دیوار به گلابی بکنم بیارم اینور، من رفتم روی یه شاخه که یه دفه گررررررررررررررررومپ، عین میوه درخت خربزه افتادم پایین. از ترسم دیگه دردش یادم رفته بود، یواشکی خودمو جمع کردم برم سمت در که همسایه ها منو دیدنو با خنده منو آوردن پس بدن به خالم. مادرم درو باز کردو خانم همسایه گفت که این بچه رو دیگه پس نمی دیم اومده بوده باغ ما دزدی! مادرم هم طبق معمول مارو اوس کرده بود که نه اینا فقط به گلابی دزدیدن، دزد دزد نیستند.خانمه که با معیارهای الان دافی بود برای خودش، پا به پای مادرم میومد که نه من این بچه رو نگه می دارم. و دیگه پس نمی دم یعنی چی از باغ ما میوه می دزدن!!! خلاصه من و برادرم و دخترخاله، پسرخاله هام گریه می کردیم و می گفتیم دیگه میوه دزدی نمی کنیم!!!!!!!!!! قرار شد فرداش بچه ها به اتفاق خاله و مادرم بریم باغ همسایه، کار کنیم تا پول میوه های دزدی دربیاد تا اجازه بدن مادرم منو پس بگیره. فرداش ما رفتیم و در حالیکه خانمها استخر رفتند و حموم آفتاب گرفتند ما بچه های خنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ، ماشین شستیم و چمن هارو کوتاه کردیم و خانمهای دو تا همسایه ها با خیال راحت، بدون زر زر بچه ها، تفریح کردن. موقع برگشتن هم سر ما منت گذاشتن که ما جلوی خانم فلانی خجالت می کشیدیم شما میوه دزدی کرده بودید. جالبی داستان اینه که همون خانم داف داستان ما، مادر مدیر عامل یکی از شرکتهایی است که الان در زمینه خانه های پیش ساخته ازش بعضی محصولات رو می خریم.

دنیا بد جور کوچیکه.

 

 

یک پست فنی یا ببینید من چقدر باسوادم4- اضافه اشکوب اسمشو نیار

اولش بگم که این پست بازم راجع به سازه سبکه و اگر کسی دوست نداره، باید دوست داشته باشه!!!


متراژ اینجا 600 متر بود و در حدود 67 روز ساختنش طول کشید. قیمت اینجارو اصلا" نمی تونم بگم. در روزهای بزن بزن سال 88 ساخته شد که بچه هامون هم یه بار کتک توپی سر رسیدن به محل کار خورده بودند.

مدت طولانی کار در اینجا به این خاطر بود که راحت نمی تونستیم بریم و بیایم. باید لوازممون رو روز قبل بدون همراه می فرستادیم و بعدا"خودشون لوازمو بهمون تحویل می دادند. هر رفت و آمد حدودا" 4 ساعت طول می کشید تا همه رو بازرسی کنند و از این صحبتا!!!!!!!!!!!!

فکر کردین کم الکیه، با یه پیش ساخته سازغربتی یا به قول خانم مهندس بنفشه " لعنتی" طرفید!

ادامه مطلب ...

سوتی های رسمی محل کار اول2

داشتم می گفتم، سوتی های روزمره من کلا" دیگه داشت عادی می شد یا اینکه بقیه یاد گرفته بودند چه جوری رفع و رجوش کنند. منظورم اینه که اونا up grade شدند نه من!

 

ادامه مطلب ...

سوتی های رسمی محل کار اول1

تو شرکت های دولتی یا شبه دولتی، مدیرها خیلی با هم کل کل دارندو این باعث میشه به تیم کاریشون هم فشار بیارند که جلوی هم سوتی ندهند. محل اولین کارم اینجوری بود. منم که خوب گیج و گوج، فضولللللللللللل، حراف، بی تجربه، لوس و خلاصه هر چیزی که مدیرهای دیگه آرزوشو می کردند برای مالیدن پوزه مدیر من بر خاک ازش استفاده کنند من یکی تنهایی داشتم.
 
ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی

بعضیها توی وبلاگ هاشون خاطرات کوتاه یا سوتی هاشونو می نویسند، منم گفتم بیام بنویسم، فکر نکنید کجم!


اولش بگم من و برادرم فاصله سنی کمی داریم بنابراین بیشتر سوتیها یا شرارتهامون مشترکه!

 

ادامه مطلب ...

امروز پست نمی ذارم، شرمنده، خیلی خوابم میاد!

آدم شن کش یا حتی گوش پاککن بشه ولی بچه کوچیک خونه نشه.

یک پست فنی یا ببینید من چقدر باسوادم3- اضافه اشکوب مپنا

عکسهای این پست قروقاطی شدند، بعدا" سر فرصت درستش می کنم، فعلا" همین جوری با نظر لطف نگاه کنید تا ببینم مشکل از کجاست که عکسها LOAD نمی شند.



چند نفر از خوانندگان عزیز سوالاتی در مورد پیش ساخته سازی پرسیده بودند و چگونگی ترکیب این ساختمانها با ساختمانهای قدیمی یا ساختمانهایی که با روشهای معمولی و متداول ساخته می شود.

 

ادامه مطلب ...

خاطره ای که پل کریمخان از من دارد و من از پلها!

کاری که ما انجام میدیم، خیلی توی ایران باب نیست و مردم برای اعتماد کردن خیلی فرصت لازم دارند. به نوعی باید فرهنگ استفاده از این نوع ساختمانهارو ایجاد کنیم.طبق تجربه ای که من کسب کردم، تمام مشتریهای ما بالاتر از فوق لیسانس، تحصیلات دارند و همگی تجربه زندگی در خارج از ایران را دارن، بجز یک نفر و همگی بدون استثنا وارد یکی از خونه ها یا ویلاهای پیش ساخته قبلی گروه ما شده بودند.

اگر خریدارهامون، توی شرکت استخدام می شدند. الان یکی از شرکت های دانش بنیان بودیم.


خدا وکیلی دیده بودید یکی از زور بی مطلبی، پز خریدارهای محصولشو بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  ادامه مطلب ...

از آسمان مشکل می بارد!

امروز پست نمی ذارم، خیلی کار دارم.

همکار ما!!!!!!!!!!!!

ما توی محل کارمون موش داریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای همین باید تمهیداتی بیاندیشیم. دو تا خواهر هستند که در این مورد به ما کمک می کنند به اسامی گیسو و عفت!

فقط خیلی تنبل هستند.

  ادامه مطلب ...

از این شاخه به اون شاخه یا سازه خشک LSF- مدرسه بهارستان

سال 88 رو که یادتونه، خوبه چون من یادم نیست!!!!!!!!!!!!! (اه چه شوخی لوسی بود)


توی اردیبهشت بود که ما می خواستیم توی یکی از فرعیهای بهارستان، برای یک خانمی که استاد فلسفه بودند. در محوطه حیاط فضایی برای کلاس و نهارخوری احداث کنیم. همونطور که گفتم در ساخت و ساز خشک، سرعت خیلی مهمه و بیشتر مشتریها علی الخصوص تهرانیها، خلاف سازها هستند. یعنی اونایی که می سازند بعد می رن شهرداری، جریمه میدن و مجوز می گیرن.

 

ادامه مطلب ...

جنایت در سایت خبری

می خوام از این سایت خبری شکایت کنم. البته من فقط عکس اولو دیدم ولی دلیل نمی شه. مگه این پستو نخوندند. من به این معروفی!!!!!!!!!!!!!!



خاطرات کار یا دیسیپلین در شرکت فامیلای هیتلر4

داشتم می گفتم، مدتی که در خدمت فامیلای هیتلر بودم، یک سری تجربیات عجیب هم از ادارات دولتی ایران پیداکردم در حد تیم ملی.

یکی از این کارها، ترخیص کردن جنس از گمرک بود. می تونم بگم از آلوده ترین مراکزی بود که دیدم(امیدوارم الان درست شده باشه).

یکی دیگه از مراکز، وزارت امور خارجه است. داستانم در مورد اینجاست ولی اول یه چیز دیگه بگم.

  ادامه مطلب ...