عروس غربتی اینا

می خوام اینجا از خودم تعریف کنم. هر کی حوصله نداره بره یه دوری بزنه تا پست بعدی.


  ادامه مطلب ...

تبلیغ از ما بهترون

شده بعضی اوقات از زیبایی صحنه یا موزیکی گریه تون بگیره؟

من امروز از دیدن این تبلیغ این حالت بهم دست داد (خیلی رقیق القلب هستم)


کاری به مهندسی پشت موضوع و کیفیت محصول ندارم چون سوادم نمی رسه. من تمرکزم به ایده تبلیغ، Back ground تصویر و موزیکی که انتخاب شده، بود. یعنی بعضی ها چی می خورند یا کجا می خوابند، چی نفس می کشند که اینجوری ایده می دهند. حتی اگر کار ایده جمعی هم باشه، من از حسادت به گریه افتادم.


هر کی فیلمو می خواد، بگه email کنم.

پی نوشت: خدا پدر پدرام عزیزو بیامرزه که مارو از دست بنفشه عزیز نجات داد. برای دانلود برید اینجا.

گند زدم رفت-قتل در wc

آقا یه خرابکاری کردم چند روز پیش ایفتیضاحححححححححححححححححححححححح.

الان عین این بچه پر روها که روشون کم میشه، چند روزی از تک و تا میوفتند، منم آسه میرم آسه میام توی چشم هیچ کس هم نگاه نمی کنم از خجالت.


 

ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی22-خاطرات پسر دایی

یه پسر دایی دارم که وقتی کوچک بود خیلی شیطنت می کرد، به حدی که چندین بار از شدت ضربه ای که خورده بود از هوش رفته بود و به پدر مادرش سفارش کرده بودند که مراقب این بچه باشید تا به سرش ضربه نخوره وگرنه مغزش عیب می کنه ها!


چند تا خاطره ازش بگم.


 

ادامه مطلب ...

من باز سرم درد می کنه!

اینا که می رن با دسته بیرون اونم ساعت 2 شب طبل می زنند واقعا" به روح اعتقاد دارند؟

اگر ندارند که همین دنیا میام سراغشون، اگر هم دارند که خدا بهشون رحم کنه!!!!!

چون اگر این چیزا که راجع به مراعات حال مورچه و سگ و گربه، گفته شده درست باشه، غربتی که جز خواص بارگاه الهیه ببین چقدر سفارش شده، پوستشون کندست اون دنیا.


چون من سه روزه درگیر سردرد لعنتی هستم اونم با صدای طبلی که برای رضایت امام حسین نصفه شب زده شده!!!!!!!!!!!!!!!!

اینقدر شکوفه زدم، فکر کنم آخر پاییز بجای جوجه باید میوه های منو بشمرند.تا خوب نشدم، اینجا تعطیله.

خاطرات چند خطی21-جلسه با آقای لپ تاپ صورتی

یادتونه یه پست نوشته بودم از اون آقا لپ تاپ صورتی؟

دیروز هم باهاش جلسه داشتیم توی شهرداری. بچه هاش هم بودند و خودش هم باز با اون لپ تاپش دلبری می کرد. اولای جلسه حالم خوب بود ولی اتفاقاتی که توی جلسه افتاد و از دید بقیه خنده دار بود و حتی دکتر چوبکی توی کارگاه برای همسایه هامون تعریف می کرد و می خندید، برای من دردناک بود. نمی تونستم هضم کنم که من با این همه کمالات درگیر روزمرگی شدم و باید فکر هر چیزی رو بکنم و این بابا با اون لپ تاپ جلفش بدون نگرانی، از قصد (که خیلی بده) یا از روی خنگی (که دیگه افتضاحه) هی بیسوادیشو به رخ منو دکتر چوبکی و بچه هاش می کشید. مخصوصا" مینای عزیز که با یادآوری اسم اون استاد و وزیر سابق منو یاد از دست دادن خونه ای انداخت که بعد از ده سال خریده بودم و به خاطر تصمیم ایشون و همراهان که فقط 2 هفته دوام آورد، صرف غرامت قرارداد شد!!!!!!!!!!!!!!


خوب خواننده های عزیز، اشکاتونو پاک کنید، بریم سر قسمت خنده دار ماجرا.


 

ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی20-خاطرات عموزاده

یا اله، پیژامه به پاها، راحت باشید، این پستم خاطره ایه.

 

  ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی19-وقتی شرمنده ناجا شدم

خانمها، آقایون، این پست خاطراتیه و می تونید پاتونو دراز کنید یا حتی، حتی می تونید با پیژامه پستو بخونید.


  ادامه مطلب ...

پست فنی-یه ویلای پیش ساخته دیگه با سازه lsf

اینم یه سبک دیگه، یه جورایی مدرن کار شده.

سقفشم شیروانی نیست. کارفرما، سقف بلند برای پذیرایی می خواسته.




قشنگی کار وقتی معلوم میشه که محوطه سازی انجام بشه.


 

ادامه مطلب ...

بازم شرمنده شدم

امروز search هایی که به وبلاگ من می رسه رو برای اولین بار نصب کردم و نگاه کردم.

عکسشو پایین می ذارم. یکیش خیلی خنده داره. از همین جا هم از ایشون برای تلف کردن وقتشون معذرت می خوام.


  ادامه مطلب ...

پست فنی_وقتی می گم lsf منظورم چیه

خوب یه نمونه براتون از ویلای lsf می ذارم که در محل ساخته میشه. فونداسیون ریخته میشه و سازه نصب می شه و باقی کارها.


 

ادامه مطلب ...

پست فنی_سوال و جواب

سلام


هر سوالی در مورد نحوه ساخت، شکل و قیافه یا هرچیزی در مورد کار ما به ذهنتون می رسه ازم بپرسید. به نظرم با توجه به نظراتی که اومده، موقع بدی نیست که یه پست اینجوری بذارم.


اصلا" فکر نکنید که سوالی که می پرسید، عجیبه یا اینکه ممکنه به نظر کس دیگه ای غیرحرفه ای بیاد. اتفاقا" بیشتر مواقع این جور سوالها، سوال خیلی هاست و در ضمن بعضیهاشون کار علمی خیلی زیادی می خواد برای جواب دادنش.


 

ادامه مطلب ...

پست فنی_خاطره از کاری که به هیچ رسید

به به، خواننده های عزیز.

راستش از اینجا چندتا مشتری جدی برای خونه ها یا محصولات میانه پیدا کردیم و چند نفری هم محصولشونو بهمون معرفی کردند. برای همین یه ذره خجالت می کشم خنده دار بنویسم. امروز می خواستم اسم وبلاگو برای فردی بگم، آخرش روم نشد و مجبور شدم براشون sms کنم!!!!!!!!!!!!

گرچه هدف اصلیم از وبلاگ همین بود که بطور غیر رسمی و خاله خانباجی گونه، این صنعتو معرفی کنم و ترس رو از مشتری بگیرم. حداقل 10 نفر بدونند منظور از خونه پیش ساخته، خونه حلبی نیست و کسی نمی تونه خونشونو وقتی نیستند بدزده یا اینکه بارون که میاد، خونه رو آب نمی بره! ولی خوب وقتی می خوام در جواب پیغام کسی، توی email رسمی بنویسم، خندم می گیره!!!!!!!!!!!!!(خدایا همه مریضارو شفا بده- از اول باید فکر اینجاشو می کردم)


 

ادامه مطلب ...

خواننده مداری4


بازم اخلاقم ورزشکاریه، یه فیلم جدید گذاشتم. اجاق کورا دلشون بسوزه.



شرمنده شدم

داشتم آمار وبلاگو نگاه می کردم یکی ساعت 1:53 دقیقه صبح به وقت محلی خودشون در بلاد راقیه (ریچموند-آمریکا) آخرین پستمو خونده بود.


خیلی شرمنده شدم. بابام جان بخواب فردا صبح باید بری سر کار برای سرمایه داران چپاولگر کار کنی، من که راضی نیستم، خودتو اذیت می کنی.

خاطرات چند خطی18-دکتر چوبکی در مدرسه

پی نوشت اضافه شد!

این پست یه مقداری بی نامو سیه و از همین الان می گم که چیزی که می نویسم عین خاطره دکتر چوبکیه و بی احترامی به هیچ شغل و کسی نیست و اگر صاحب شغلی بهش بر می خوره همون اولش نخونه.

دو تا شغل در این پست درگیرند یکی نجار، یکی هم معلم. از اینجا به بعد اگر کسی خوند و بهش برخورد، ببخشیدا خودشو به دکتر معرفی کنه چون من اولش گفتم نخون جان من.


 

ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی17-فرودگاه مشهد2

داشتم چی می گفتم؟ آهان، خاطرات مشهد رفتنم بود.


اولش یه چیزی بگم. توی محل کار اولم و شرکت فامیلای هیتلر، یه همکار داشتیم 2 سال از خودم بزرگتر بود و همش در حال بگو بخند بود و از اونجایی که پدرش تمکن مالی خوبی داشت، اصلا" آدم معقولی به نظر نمی رسید. برعکس وقتی پای صحبتش می نشستی آدم پخته و دنیا دیده ای بود و یه سری سخنان گهربار داشت که من بعد از 10-12 سال هنوز ازشون استفاده می کنم. یکی از این حرفا این بود که هرکی یه آهنگی توی ذهنش زده می شه (منظورم از اون آهنگا نیست که کرم مغز میشه و یه مدت همش به زبون آدم میاد) مثلا" آهنگ الکی خوشا یه چیزی مثل " شراره، چه آسون دلشو به من می بازه" یا آدمای جدی آهنگ های باخ توی کلشونه و به همین منوال. اونایی که می زنه به کلشون و یه دفه می زنند همه چیو داغون می کنند هم یه مدتیه آهنگشون قطع شده و دارن آزار می بینند.


 

ادامه مطلب ...

خاطرات چند خطی16-فرودگاه مشهد1

خوب بذارید از کارهای قبلیم بگم الان، چون اینقدر توی این 10-15 روز به قول مادر بزرگ مرحومم بهم خشار به ضمه خ (درست نوشتم، همون خشار) اومده که به فکر تغییر شغل افتادم به جان ابولفضل.

همونطور که قبلا" گفتم توی کار قبلیم مجبور بودم هرچند وقت یه بار برم شهرهای مختلف که دفتر شرکت توش بود. البته منظور شرکت این بود که کار بچه هارو کنترل کنیم که به نظر صائب من در عصر تکنولوژی حضور فیزیکی معنی نداره و برنامه های شرکتو جوری تغییر داده بودیم که حتی معلوم می شد چقدر طول کشیده طرف بین دوتا عملیات روی یه گزینه کلیک کرده و مشخص می شد چقدرش صرف ارتباط سرور و برنامه شده و چقدرش بچه ها وقت تلف کردند(خدایا منو ببخش و بیامرز که اینقدر این بچه هارو اذیت کردم) یا اینکه می تونستم برم صفحه مونیتورشونو هرلحظه ببینم که ترتیب انجام عملیاتی که انجام میدنو طبق فرموده قدسی من انجام میدن یا نه. اینا جدا از دوربین و mystery shopping و تماس random ی بود که با ارباب رجوعهاشون می گرفتم و تازه قسمتهای دیگه هم این کارو انجام میدادند. فقط تصور کنید چه استرسی روی این بندگان خدا بود(خدا همه مارور ببخش، تازه این فشار فقط روی این افراد بود و الان می فهمم اصلا" هیچ ارزشی در مجموعه نداشته و اگر من پاچه مدیرمو یه نمور بهتر می خاروندم این بندگان خدا کمتر زجر می کشیدند! و من کمتر مجبور بودم فسفر بسوزونم که راههای زیرآبی بچه هارو پیش بینی کنم و راههای کنترل از راه دورشونو اختراع کنم)


 

ادامه مطلب ...

مردگی

هستم ولی از خستگی گذشته، مردم.


اینو ببینید، چون خودم خیلی خندیدم.