گیجی موضعی یا ...

عکس تخته گوشت اضافه شد!(واقعا" عنوانم به متن پستم می خوردا)


چند روزی که به خاطر کار جدیدی که در دست دارم به همکارهای قدیمی زنگ زدم و کلی وقتم به خنده گذشت. کلی خاطره هم یادم اومد ولی دریغ از یک کدوم که قابلیت ذکر کردن داشته باشه. بقیه هم اینجوریند؟ چرا اکثر خاطره های من بدآموزی داره یا باعث می شه خواننده هام منو از لیست دوستاشون حذف کنند.

تازه من خودمو آدم حرفه ای می دونم و هیچ وقت در محیط کاری date یا تیک یا عشوه یا از این مدل کارها نداشتم(وای چقدر گلم من) ولی باز هم توی خاطره هام یه چیزی هست که آبرو بره.

فکر کنم مربوط به محافظه کاری آزاردهنده ایه که ما از کودکی باهاش بزرگ می شیم و مایل نیستیم مردم خود اصلی مارو ببینند. بعدم دوست داریم که مردم مارو اون چیزی که ما دوست داریم نشون بدیم بدونند.

خلاصه خدا من یکی رو شفا بده، حداقل این وبلاگم یه رونقی بگیره.


دیروز قرار شد برم دیدن یکی از همکارای سابق که الان معاون مدیر عامل یه برند خوراکیه. برند معروفی هم هست. خوب طبق قانون غربتی چون بعد از مدتها می خواستم برم ببینمش، نمی شد دست خالی برم که. افتادم به فکر کردن که چی ببرم.

تازه فهمیدم که چه مصیبتیه برای همکار قدیمی آقا چشم روشنی ببری!!!!!!!!!!

خانم بود گل می خریدم تموم شده بود. برای آقا که گل نمی شه خرید. گفتم شکلات بخرم، دیدم خودشون نماینده فلان شکلات هستند، زیره به کرمان بردنه. یه برند دیگه بخرم، دهن کجیه!نوشیدنی بخرم، یه مصیبت دیگه.خودشون تولید می کنند، ناراحت میشه. بیسکویت یا کیک بخرم باز خودشون تولیدکننده هستند، برداشت بدی ممکنه بشه.

یه گیری کرده بودم.

دکتر چوبکی یه آینه تازگیها برای آبجی بزرگش درست کرده، داوطلب شد اونو بده ببرم. خوب گنده بود. روم هم نمی شد ببرمش. آخه من خونشون نرفتم بدونم دکوراسیون خونشون چه جوری باز نگران برداشتشون بودم. خلاصه نمی شد لوازم شخصی هم ببرم مثل عطر و ادکلن، چونشم خودتون می دونید، این چیزا رو دوستای صمیمی برای هم می خرند.

خلاصه یه فکری به سرم زد، یه تکه چوب داشتیم از چوب ساپلی(چوب جنگل های آفریقایی)، دکتر چوبکی کردش تخته گوشت. زلم زیمبو بهش آویزون کردیم. خوشگل بشه.


 

ادامه مطلب ...

غربتی هنرمند می شوددددددددددددددد


از اونجاییکه اکثر خانمهای خواننده و وبلاگ دار اینجا، کم هنرمند نیستند و از هر انگشتشون ده ها بلکم صدتا هنر می چکه. زد به سرم که من هم هنری از خودم در بکنم.

البته هنر نیست، یه عکسو انداختم روی چوب با لیزر. راستش یه دستگاه لیزر جدیدا" خریدیم و من برای امتحان یه چندتا کاردستی درست کردم.

خوبی این هنر اینه که خودش از آدم هنرمندتره، می زنیش به برقو و طرحو می دی بقیه شو خودش بلده قربونش برم. خوب البته کلی طول کشید که تنظیمشو یاد بگیرم ولی خوب منم دیگه.

برید توی دنباله کاردستیمو ببینید.


پی نوشت اضافه شد.


 

ادامه مطلب ...

پست فنی_خاطره از کاری که به هیچ رسید

به به، خواننده های عزیز.

راستش از اینجا چندتا مشتری جدی برای خونه ها یا محصولات میانه پیدا کردیم و چند نفری هم محصولشونو بهمون معرفی کردند. برای همین یه ذره خجالت می کشم خنده دار بنویسم. امروز می خواستم اسم وبلاگو برای فردی بگم، آخرش روم نشد و مجبور شدم براشون sms کنم!!!!!!!!!!!!

گرچه هدف اصلیم از وبلاگ همین بود که بطور غیر رسمی و خاله خانباجی گونه، این صنعتو معرفی کنم و ترس رو از مشتری بگیرم. حداقل 10 نفر بدونند منظور از خونه پیش ساخته، خونه حلبی نیست و کسی نمی تونه خونشونو وقتی نیستند بدزده یا اینکه بارون که میاد، خونه رو آب نمی بره! ولی خوب وقتی می خوام در جواب پیغام کسی، توی email رسمی بنویسم، خندم می گیره!!!!!!!!!!!!!(خدایا همه مریضارو شفا بده- از اول باید فکر اینجاشو می کردم)


 

ادامه مطلب ...

سرگرمی های کارگاهی یا دکتر چوبکی نگو بلا بگوی 4- ورودی هتل شهریار تبریز

الان افتادم روی دور تعریف از دکتر چوبکی. نخ سوزن که امروز مصادف با سالروز گهربار تولد ایشان می باشد و من این پست رو همینجوری (زگیل دربیاره هرکی شک کنه) و نه بخاطر پاچه خاری می نویسم.

 

ادامه مطلب ...

سرگرمی های کارگاهی یا دکتر چوبکی نگو بلا بگوی 3-آنتیک کردن چوب

یکی از تکنیک های کار با چوب طبیعی اینه که چوب رو آنتیک می کنند.


روشهای مختلفی وجود داره که یکی از راحتترین و طبیعی ترینشو ما از دکتر چوبکی یاد گرفتیم:


این عکسها رو ببینید اینا مربوط به اون رستورانیه که پولمونو خورد.


 

ادامه مطلب ...