پست فنی_خاطره از کاری که به هیچ رسید

به به، خواننده های عزیز.

راستش از اینجا چندتا مشتری جدی برای خونه ها یا محصولات میانه پیدا کردیم و چند نفری هم محصولشونو بهمون معرفی کردند. برای همین یه ذره خجالت می کشم خنده دار بنویسم. امروز می خواستم اسم وبلاگو برای فردی بگم، آخرش روم نشد و مجبور شدم براشون sms کنم!!!!!!!!!!!!

گرچه هدف اصلیم از وبلاگ همین بود که بطور غیر رسمی و خاله خانباجی گونه، این صنعتو معرفی کنم و ترس رو از مشتری بگیرم. حداقل 10 نفر بدونند منظور از خونه پیش ساخته، خونه حلبی نیست و کسی نمی تونه خونشونو وقتی نیستند بدزده یا اینکه بارون که میاد، خونه رو آب نمی بره! ولی خوب وقتی می خوام در جواب پیغام کسی، توی email رسمی بنویسم، خندم می گیره!!!!!!!!!!!!!(خدایا همه مریضارو شفا بده- از اول باید فکر اینجاشو می کردم)


 

 

 

توی این دو هفته ما دو تا از ویلا ( خانه ) های پیش ساخته ای  که فروخته بودیم بردیم که اگر یادتون باشه گفتم به دلیل بی نظمی مالی خریدارها، مجبور شدیم تقریبا" ناقص ببریمشون. حالا داستاناشو می گم بعدا".


یکی از ویلا ( خانه ) های پیش ساخته  رو بردیم نشتارود بعد از قلعه سر. همونجا هم با کلی افراد مختلف آشنا شدیم از مشتری بالقوه بگیرید تا حاج خانمهایی که کارشناس حمل و نقل و سازه بودند و تشخیص می دادند فولاد گالوانیزه یا پروفیل آهن زینک شده در شمال جواب نمی ده!!!! حتما" کشتی هم که روی آبه با بلوک ساخته شده!(بگذریم)

وقتی ویلا ( خانه ) پیش ساخته رو می بردیم، کم کم رسیدیم به جایی که دو سال پیش برای یه مجتمع تفریحی توی نوشهر کار کرده بودیم به نام "دلستان". طرح مال ما بود و اجرا رو هم البته فقط در قسمتهای چوبی ما می خواستیم انجام بدیم.

من قبل از اینکه وارد اینکار بشم فکر می کردم بازار پیمانکاری یا خدماتی ایران خیلی پاکیزه تر از این حرفا باشه ولی دیدم خیلی اوضاعش خرابه و مردم خیلی تلاش می کنند که زرنگ باشند، البته این مدل زرنگی رو من بهش می گم کلاهبرداری ولی خوب ندیدم اینجوری صداش کنند و همون زرنگی رو بهش می گن!

خلاصه طرح دلستان به پلاژ بود با کافه قنادی، رستوران دریایی، رستوران ملل، فست فود، مانژ اسب سواری و همه اینا رو حساب کنید می خواستند با چوب یا متریالی که حس چوب می ده بسازند. حتی در مورد نوع شنهایی که باید در ساحلش بریزند هم تحقیق کرده بودم و شبکه گازی که در روزهای سرد، شعله رو زیر پای مشتریها توی رستوران در آلاچیق ها می رسوند و نحوه کار، امنیت، تمیزی و خیلی چیزهای دیگه بیشتر از 4 ماه کار کرده بودم تا سرمایه گذارها بتونند یه چیز خاص داشته باشند. جوری بود که رستورانها در فضای باز و در سرما هم می تونستند سرویس بدهند و در عین حال مشتری گرم بود و غذاش هم سرد نمی شد و از همه بالاتر مصرف گاز با اون سیستمی که پیدا کرده بودم خیلی بهینه بود.


چوبهای اسکله و مابقی مواد چوبی از روسیه با نظارت کامل وارد ایران شد که کلی از ما وقت و انرژی گرفت. باید بگم که پول مواد و مصالح رو سرمایه گذار داد ولی بازرسی، ارزیابی و کلیه دردسرهاش به عهده ما بود و ما هم چون اولش گفته بودیم از مواد و مصالح سودی دریافت نمی کنیم و از اجرا منفعت می کنیم، عین چی دنبال مواد با بهترین کیفیت بودیم چون خودمون می خواستیم ازش استفاده کنیم و نمی خواستیم بعدا" توی دردسر مصالح بی کیفیت بیفتیم. چوبهایی وارد شد که در طبیعت خشک شده بودند و نجارها می دونند که چیزی که اینجوری باشه چه کیفیتی داره و از چوب خشک کن رفته خیلی بهتره.


دو ماه کار اداری و عملیاتی مفت انجام دادیم و برای دست گرمی کافه قنادی ساخته شد که پایین عکساشو می ذارم. خوب در مقابل کل پروژه، کافه قنادی چیزی نبود و وقت تلف کردن بود برای ما. کم کم سرمایه گذار، ما رو دست به سر کرد و دیدیم که جواب سربالا می ده به ما یا ما رو تهدید می کنه البته محترمانه. ما هم کاسه کوزه مونو جمع کردیم اومدیم تهران و دیدیم که یه ولوله ای توی یه سری از نجارهای یه منطقه تهران افتاده و شروع کردند زنگ زدن به ما و دنبال یه سری متریال های خاصی بودند که برای ساخت و ساز چوبی، ما به طور اختصاصی داریم و حتی برچسبشو می کنیم تا کسی ندونه چیه(چیه خبیث ندید توی عمرتون؟؟) فهمیدیم که سرمایه گذار بعد از اینکه مطمئن شده، مصالح عالی خریده برای کارش، فکر کرده چرا نجار 100 تومنی بذارم سر کار، می دم نجار 5 تومنی کارو جمع کنه.


خوب سرمایه گذار، زرنگ بود و می خواست از سرمایه اش حفاظت کنه. البته بگم که آدم نون به نرخ روزخوری نبود و یه کارخونه پتروشیمی توی جاده قم داشت. حداقل چند نفر از قبلش نون می خوردند و از سکه و ارزبازی عمده به اینجا نرسیده بود ولی زرنگگگگگگگگگگگگگگگ بود زرنگگگگگگگگگگگگگگگگگگ.


هیچی، بعد از دو سال ما عین غربتی ها رفتیم سراغ دلستان، جگرم کباب شد، کافه قنادی دقیقا" مثل روزی بود که این عکسارو گرفته بودیم ازش حتی چیدمان میزها هم تغییر نکرده بود فقط کثیف شده بود و گرد و خاک همه جاشو گرفته بود.

چوبهای به اون خوبی که با بدبختی خریده بودیم اینور اونور نصفه نیمه بریده شده بودند و یه چیزهای عجیب غریب عین کرسی ننه بزرگ اسد اینور اونور نصب شده بود، دریغ از یه ذره شباهت به طرحی که داده بودیم و در نهایت همه چیز راکد شده بود.

یکی از بچه ها می گفت دلم خنک شد. ولی دل من خنک نشد. نه خود خوری، نه کس دهی، گنده کنی به سگ دهی، شده بود.

در خیلی از موارد، در هنگام طراحی، اینقدر کارو پیچیده و پر از ریزه کاری می کنیم که کسی نمی تونه بجز خودمون کارو جمع کنه. متاسفانه سادگی طرحها خریدارها رو به این اشتباه می اندازه که هر کسی می تونه کارو تموم کنه. اشتباه دیگه کارفرماها اینه که کسایی که MDF کار می کنند رو نجار می دونند ولی نجار کسیه که می تونه با چوب طبیعی کار کنه. یه دست درآوردن چوب خیلی مهارت می خواد. معلوم بود کلی چوب حروم شده بود ولی نتونسته بودند مثلا" شاخه 6 متری چوبو یه دست و صاف دربیارند. برای همینه که دستمزد نجارها خیلی بالاست ولی نصاب های MDF یا سری کارها معقول پول می گیرند.






این چوبها از همون ماسیف پانل هایی که توی اینکار هم به عنوان کف پله ازش استفاده کرده بودیم. می تونید رد بتونه همرنگ روشونو هم ببنید.

زیرسازی هم از MDF های گلاس استفاده شده.














اون همه سرمایه به باد رفت. اینجا راه نیوفتاد ما 4 تا عکس پدرمادردار داشته باشیم به غریبه نشون بدیم. پول ما طبق عادت زرنگه خورده شد و هیچی به هیچی.


خانمها، آقایون روضه تموم شد، این دوتا قطره اشکی هم که چکوندید، باعث سبکی دلتون شده، برید فکر نون باشید که گریه غربتی آبه!!!!


نظرات 15 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 19:00

روزه غلطه--روضه

بیسوادی بد دردیه، درستش کردم.

پدرام دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 20:48

سلام
اول از همه، اسم سایت رو عوض نکنی که خیلی دلخور میشم
دوم: این زرنگی مختص ما جهان سومی هاست
سوم: خیلی خوب از مهارت و حرفه ایی بودنتون تعریف کردید، مخصوصا از دکتر چوبکی
در آخر آرزو میکنم این خاطره ها تکرار نشه .

ممنون، در مورد زرنگی ما هرجا سوراخ دعا رو می بندیم باز یه جا برای زرنگ بازی پیدا می شه.

رها دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 22:26 http://oorakevi.blogfa.com

هعععععععععی !! بسوزه پدر این زرنگ بازی ها ! ولی انصافا کارتون عالیه , ایشالا هر روز موفق تر از روز قبل باشین و روی همه ی بچه زرنگا رو کم کنین !

آره آبجی خانم.

آسمانه سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 00:23 http://asemaneh2007.blogfa.com

آخی احساستونو درک میکنم وقتی با شوق و علاقه یه ایده و طرح تو ذهنتون باشه اونوقت کسی مانع بشه دل آدم میسوزه باید یه قراردادی چیزی میداشتید که سرمایه گذاره نتونه اینطوری زرنگ بازی دربیاده

شما فکر می کنید با یاعلی شروع کردیم؟
قرارداد در ایران و پیگیری دعوی حقوقی یه چیزی تو مایه های 7 سال طول می کشه تازه اگر توش اعمال نفوذ نشه.
جواب طرف هم این بود که نمی خوام فعلا" قرارداد نصب رو جاری کنم!

ققنوس سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 09:30

آقای غربتی
به نظرم شاید شما هم قیمت را خیلی بالا برده‌ بودید که کارفرما تغییر نظر داده بوده و می خواسته یه نفر ارزون را پیدا کنه.
بعضی وقت‌ها بعضی آدم ها که تخصصی کار می کنند و شاید دست تو اون کار کم هستش تو کارشون خودشون را خیلی دست بالا می‌گیرن و می خواهند از آی گل آلود یه ماهی درشت و چاق و پر پیمون بگیرن. این باعث می شه که مشتری عطایش را به لقایش بفروشد. حتی اگر مطمئن باشه که بهترین کار در می اد.
احتمالا با خودش فکر کرده که چرا این همه هزینه کنم. یه نفر را پیدا می‌کنم حداقل شبیه اون چیزی را که می خواهم هم دربیاره سرمایه من کار می کنه.
این توجیه منه... کارفرما را نی‌دونم.

من اسم این چیزی رو که بهش می گید دست بالا گرفتند رو می ذارم ساختن "برند". توی کار ما و تجربه ای که در برند سازی خودمون داشتیم این بوده که یا کسی از ما خرید نمی کنه به دلیل قیمت بسیار بالایی که نسبت به بقیه می دهیم یا بعد از اولین کار فقط با ما کار می کنه به دلیل کیفیت متفاوتی که می بینه. به عنوان نمونه پارسال کسی در فرمانیه صفحه رویه کابینت از ما خرید و خواستش نصب کنیم، کار به دعوا هم رسید، کل مجموعه 1 تومن هم نمی شد. در صورتی که می تونست با 200 تومن کار رند بازار بخره.
الان داریم برای همون آدم و خواهرش رقم بسیار بالایی اضافه اشکوب و ویلا می سازیم.
اسم و برند هیچ وقت یک روزه بدست نمیاد و خریدار فقط همون محصول رو نمی خره، تجربه طولانی و اسم طرف رو هم می خره.
البته در توجیه طرف، من یه ذره اشکال وارد می کنم چون تقریبا" تمام مواد اولیه که خریده بود داغون شده بود، یه چیزی در حدود یک میلیارد و 200 میلیون تومنو هدر داده بود. توجه داشته باشید که این پول از ایران خارج شده، جنس ایرانی نخریده بود که بگم به درک، پول توی ایران دست به دست شده. نتیجه توجیه رو هم من دیدم اگر خواستید آدرس بدم شما هم ببینید.
انگلیسیها یه مثل دارند که میگه هنوز اینقدر پولدار نشدم که جنس ارزون بخرم.

ققنوس سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:14

منم به این قانون انگلیسی خیلی معتقدم.
اما حرف من اینه که شما برای همون برند خودتون بیشتر از حد معمول و متعارف می خواهید پول بگیرید. چون کس دیگه‌ای نمی‌تونه انجام بده یا حداقل کمه.
اگر بازار رقابتی بود و مثلا شما n تا مشتری پشت در داشتید که می خواستید انتخاب کنید مسلما و منطقا باید بالاترین پیشنهاد را قبول می کردید.
اما جایی که اینطور نیست و مثلا شما به جای اینکه در سال 10 تا کار انجام بدید و وقت اضافی دیگری هم دارید می ـونید با کاهش نسبی قیمتتون 5 تا هم اضافه انجام بدید. می‌شه 15 تا. که احتمالا در مجموع سود کلی ـون بیشتر از 10 تا کار خواهد بود. البته سود جامعه هم همینطور.
اما مطمئنا با خودتون می‌گید که به هر قیمتی شده نباید قیمت خودتون را بشکنید.
به قول معروف وارد جرگه خز و خیل ها نشید. و آدم های آنچنانی بیان سراغتون. اینم یه استداله.
من نظرات خودم را می‌گم از ماهیت بازار شما خبر ندارم.
اما در کل به نظر من تا جایی که سرمایه آم به من اجازه می ده سعی می کنم به سمت بهترین کیفیت برم. مثلا در قضیه پوشاک. البته بعضی وقت‌ها بعضی برندهای خارجی پول حروم کردنه. و یه جنس ایرانی هم می تونه هدف من را محقق کنه.

من دلیل اینکه 5 تا کار اضافه انجام بدم و خودمو خسته کنم و روزی چند نفر دیگه رو که در رنج قیمتی من نیستند رو بگیرم رو نمی فهمم.
اگر کسی که رنج قیمت 10 تومنی داره، وارد بازار پایین تر بشه روزی چند نفرو که قدرت رقابت باهاشو ندارند می گیره!
برعکس سر و صدایی که می کنیم خیلی ها در صنعت ما، هوای گروه های ارزونتر رو دارند. اگر گروه های قوی و پر امکانات وارد بازار قیمت پایین تر بشوند، بیکاری وحشتناکی به وجود میاد. از طرف دیگه امکاناتی که گروه قوی تر داره برای قیمت پایین تری مستهلک می شه و کم کم خودش هم به گروه پایین تر منتقل می شه.
بحثهای قیمتی و برند سازی علاوه بر ساز و کار بازار و قیمت، ماهیت اجتماعی هم دارند. وظیفه اجتماعی صنایع رو نباید فراموش کرد. اگر مبل استقلال که می تونه به راحتی مبل 1 میلیونی بفروشه، مبلشو بفروشه و تمام بازارو قبضه کنه و مبل ساز کوچه های یافت آباد بیکار بشوند. روش درستی اعمال کرده؟ هم امکانات داره، هم پول، هم جنسش تقریبا" همون قیمت تموم میشه. ولی این کارو نمی کنه برای اول حفظ برندش، دوم حفظ بازار رقبا، سوم وظیفه اجتماعیش.
تعریف بازار هدف در هر business اولین گام وارد شدن به بازاره.

ققنوس سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:27

راستی ساخت یه ویلای نقلی مثلا 60 متری چقدر در می اد. با همون قیمت برند خودتون
چه مدت زمان می بره؟ آیا به صرف هست یا نه؟
آیا در طبیعت و ارتفعات شمال جواب می ده و ...
دیگه همین
مرسی

60 متر یک طبقه در میاد و جالب نیست. توی ساخت و ساز ما از نظر اقتصادی وقتی تعداد طبقات بالا میره ، صرفه کار معلوم میشه. یه مدل 75 متری داریم دو طبقه، دو خوابه با 3 تا سرویس. یعنی 3 تا اکیپ یا خانواده بدون مزاحمت برای هم می تونند توش اقامت کنند.
متری 1 تومن اگر نخواهید خیلی تجملی بشه (مثلا" نماهای چوبی زیادی توش باشه)درمیاد. اتفاقا" تنها سازه هایی هستند که تمام قوانین ملی (برای ساخته ما، قوانین آمریکا و ژاپن) رو جواب میده. یه ویلا 60 توی طالقان داریم با یه بخری برقی تمام ویلا رو گرم می کنند چون کاملا" عایق صوت و حرارته.
اگر مشکلات حمل و نقل نداشته باشیم، 2 ماهه می شه جمعش کرد. بستگی به بارندگی هم نداره، چون ما کارمون گل و شل نداره که سرما یا بارون روش تاثیر بذاره.
البته خریدار باید محوطه رو بسازه چون گل و شل اطراف کار مارو کثیف و کند می کنه. برعکس ساخت و ساز معمولی که اول خونه رو می سازند بعد محوطه رو، توی روش ما اول باید محوطه یا حداقل مسیر کار ما ساخته بشه.
از نظر من به صرفه است. در حال حاضر در منطقه به صورت بلوک و ساخت و سازی که هیچیش معلوم نیست، متری 550-600 تومن تموم میشه. اگر بخواید دو طبقه داشته باشید حداقل در 70 متر 20 میلیون هزینه شناژ بندی فونداسیون اضافه میشه که همینجوری متری 300 هزار تومن قیمت ساخت بالا میره و به 900 تومن میرسه.
به جرات میگم که کیفیت ساختشون هم اصلا" به سازه های ما نمی رسه. در 2 هفته گذشته برای تحویل کار، ما در یه ویلای بسیار لوکس بودیم، با شومینه، بخاری و A/Cنتونستیم گرم بشیم، هنوز هم سرمای شدید شروع نشده!!!!!!!!!!!!

ققنوس سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:47

توضیحاتتون تقریبا جامع بود. درس یاد گرفتیم.
ولی یه نکته تلخ هم داشت. اینکه برای داشتن چیزهای خوب باید پول داشته باشی... پول
نکته تلخ دیگه: مبل استقلال و امثالهم در مقابل بازار مبل یافت آباد و دلاوران و شهرک ولیعصر و ... قطره در مقابل دریا هستند. تازه خیلی ها اونجا هم جرات ندارن برن.
این نشون از شکاف عمیق طبقاتی داره. اینم یه تحلیل از اجتماع است.
یعنی مشتری‌های شما خیلی کم هستند غربتی. خیلی کم. اما پول حسابی دارند.

همیشه قبل از ورود به بازار به آدم میگن تکلیفتو با مشتری معلوم کن می خوای citizen بفروشی و سالی 1 میلیون عدد بفروشی یا rolex بفروشی و سالی 5 تا و همون سودو بکنی؟
برای تولیدکننده تعریف بازار هدف مهمه چون می خواد همون سودو ببره. مساله تفاوت طبقه یا استفاده ای که از اسم و برند و ... میشه مسائل طبعی تولیده که تولیدکننده ازش استفاده می کنه.

در مورد مشتری ها، اتفاقا" افرادی هستند که پولشونو با کار کردن بدست آوردن و به شدت قدرشو می دونند. در یه پستی نوشتم که تقریبا" همشون تحصیلات بالایی دارند و خارج از ایران درس خونده اند.
یعنی افرادی هستند که با پس انداز و اضافه کاری پول درآورده اند و حساب ریال به ریال پولشونو دارند. برای همین به خوبی در مورد چیزی که می خواهند بخرند اطلاعات کسب می کنند و یا می دونند دارند چی می خرند چون امکان ریسک چندباره روی پولشونو ندارند.
مشتری که از طریق تخصصش پول درآورده حاضره برای تخصص پول بده چون معنیشو می دونه.
چند نفری که از طریق وبلاگ وارد مراحل مذاکره برای خرید ویلا از ما شدند باعث شدند مطالب علمی آرشیو من تکمیل تر بشه از بس خودشون مطالعه می کنند درباره روش ما و سوال می کنند و جواب می خوان و مشاورهای خوبی دارند.
مشتری های ما کم هستند نه به دلیل قیمت بالای ما، به دلیل ناشناخته بودن نوع ساخت و سازمون

ققنوس سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 11:41

خوب حالا من چه جوری شما را به همسرم معرفی کنم.؟؟
واحد 70 متری در دوطبقه می‌شه 140 متر و به عبارتی 140 میلیون هزینه ساخت داره برای ما؟
هر چند همسر من خودش دستش تو کاره و می خواد با بلوک و سیمان بسازه.
نمی دونم چقدر هزینه‌اش می‌شه.
ولی من خونه‌هایی که شما می‌گید را دوست دارم. شبیه کارت پستال‌ها در می اد.

تجربه ثابت کرده که در این موارد بذاریم خانواده تکلیفشو با خودش مشخص کنه. اگر آقای همسر خودشون می تونند بسازند، دخالت نکنید و بذارید کارشونو بکنند.
منظورم 70 متر در دو طبقه بود یعنی 70 میلیون.
ولی راست میگید خونه هامون عین کارت پستال میشه در عین حال خیلی کیفیت داره و مزایای دیگه که بعدا" باید یه پست بذارم در موردش. با ساخت و ساز معمولی مطمئنا" از 50 تومن کمتر نمی شه مگر اینکه بخواید از سر و ته خونه ای که خودتون توش میرید بزنید!
ویلاهای ما برای 365 روز اقامت ساخته می شن نه مثل چیزی که الان معموله و افراد سطح توقعاتشونو پایین میارن و با سردی یا گرمی ویلا در مدتی که توش در حال تفریح هستند، می سازند.

سارا سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 13:13

متاسفانه تو کشور ما قالتاق بازی شده زرنگی! دلم برات سوخت . حست رو کاملا درک کردم. اینهمه فکر کنی ایده های خوب بدی، بالاخره از نظر مالی هم روش حساب کنی و یه نفر بیاد کتونی زرنگی هاشو پاش کنه و بدو بدو بیاد همه ی نقشه هات رو بهم بریزه، آخرشم ببینی حتی خودش هم نتونسته ازش استفاده کنه و انگار ماموریتش گند زدن به اون همه زحمت بوده فقط

کلی سرمایه از دست رفت. همه چوبها زیر باد و بارون پیچیده بودند و از بین رفته بودند. باز من طرح توجیهی و یا تکنولوژی شو می تونم جای دیگه بفروشم و بگم بعدا" پولش می کنم ولی سرمایه مادیش کاملا" ضایع شد.

استادجان!!! سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 13:56

اااااااااااااوه! واسه این بود که دل پری از شمالیها داشتی؟؟؟ (البته من که گیلانی ام! اینا مازندرانی بودن)
بازار کار تو ایران همینه دیگه! داااااااااغونه!
ولی من به جای شما دلم خنک شد! خوبش شد!
منم دلم می خواد مشتری بشم اما امکانات ندارم! اگه امسال هیات علمی شدم ده سال دیگه میام مزاحمتون میشم

نه اینا نبود. داستان تخلیه و حمل ونقل خونه ها بود.
من دلم خنک نشد. من خیلی به سرمایه های ایران و اشتغال اهمیت می دم. می بینم برای ایجاد یه شغل چقدر هزینه می شه و ...
10 سال دیگه هم خوبه، بهتر از 100 سال دیگه است.

سارا سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 14:13

مرتیکه پولدار بیشعوووور با اون آقاهه بودما دوباره سانسورم نکنی

پول خودشو هدر داد. یه مجموعه باز می شد هم بازده داشت پول خودش بر می گشت هم چند نفر نون می خوردند هم ما میومدیم اینجا پز می دادیم.
همون که گفتی.

آسمانه سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 18:35 http://asemaneh2007.blogfa.com

این توضیحاتی که در مورد خونه های پیش ساخته تو نظرات گذاشته بودید برام خیلی جالب بود کاش عکس نمونه های کاری تون رو تو وبلاگتون بذارید مثلا همون خونه دوطبقه 75 متری

قسمت های فنی یا نوشته هایی که مربوط به آقای خویی میشه رو نگاه کنید، عکس اسکلت و دیوارپوشها رو می بینید. پلان و 3d نمونه 75 متری رو هم میزارم به زودی.
طرح جدید پرتابل نیست ولی همون جور خشک ساخته میشه و سریع

ققنوس چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 08:48

سلام غربتی
من رفتم و کمی در باب این خانه ها با همسر صحبت کردم.
بهم گفت می‌دونه اینا چهجوری درست می‌شه. گفت بهش می‌گن LSF یا ESF نمی أونم کدوم درسته؟ گفت تو کارخونه ساخته می‌شن و در پلان نصب می‌شن.
گفت این سازه ها نماهای خیلی خوشگلی می دن ولی فضاهای داخلی را می‌کشن. یعنی انگار فضاهای داخلی را پرت در می آرن.
گفتم طراحی سرمایش و گرمایشی آن علمی است و به صرفه... گفت من خودم واردترم
گفت: اونهایی که ازش استفاده کردند خیلی راضی نیستند.
در مورد قیمت هم گفت: من خودم خیلی ارزونتر از اینا می ـونم ویلا را در بیارم.

اوکی. ممنون که مطرح کردید.
ولی کسایی که از ما خریدند راضی هستند چون فضای پرت ندارند و نشانه اش هم اینه که خودشون در یک جای دیگه یا یکی از اقوامشون دوباره از ما خرید کرده.
همون اصلی که گفتم یا اصلا" از اول با ما کار نمی کنند یا بعدش فقط از ما کار می خواند.

مریم پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 00:12

سلام غربتی جان
یاروعجب آدمی بوده هاایناکه پولشون ازپاروبالامیره دیگه چه فرقشون میکنه که چونه هم میزنن؟؟؟؟؟
البته بگمادل منم خنک شدمرتیکه ....خب پولشوداری بده یه عده هم ازطریق ساخته شدن اون مجموعه نون بخورن دیگه والا!!!

پولشو حروم کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد