بعد از حادثه

در اصل این پی نوشت پست قبلیه.

آخییییییییییییییی نوشتم حالم بهتر شد، داشتم می مردم. بچه ها دنبال سوراخ موش می گشتند از ترس. من کاری به دین و ایمان کسی ندارم. همه چیز رو هم توی محل کار، از دید تجاری بهش نگاه می کنم. آخه کسی که نمی تونه، بعضی از مسایل رو از محل کارش تفکیک کنه خیلی بدبخته. اونی که این مسایلو به محل کار فرد دیگه ای می کشه دیگه خیلی بیب، بیب، بییییییییییییب هستش.


برم سر نوشته امروزم. صبح داشتم میومدم سر کار، سر یه چهارراهی که چراغ چشمک زن داشت وایسادم. یه آقای سن داری داشت با واکر، آروم آروم، لاک پشتی از روی خط عابر رد می شد. من عجله نداشتم و پر حوصله بودم، آفتاب هم افتاده بود روم، عین مرغها که توی زمستون، حموم آفتاب می گیرند، همچین کیف می کردم که یه دفه خمیازه اومد سراغم.

توی عالم خودم، داشتم خمیازه می کشیدم که وسطش دیدم آقاهه وسط خیابون داره منو نگاه می کنه. به سرم زد که نکنه فکر کنه من به خاطر اینکه داره آروم راه میره دارم ادا درمیارم و ناراحت بشه. یه برزخی شد که نگو. اگر دستمو هم می گرفتم جلوی دهنم جور در نمیومد. در یک حرکت انتحاری و بسییییییییییییییار خلاقانه، انگشتمو کردم توی دماغم که بگم، نه من سرم به جای دیگه گرمه.

می خواستم بپرسم از نظر شرعی اشکالی نداشته؟


اینم عکس گانی که هی با پدرام عزیز در موردش کل کل می کنیم. یه خط کش 20 سانتی هم کنارش گذاشتم که اندازه اش معلوم باشه.




اینم خشابش با میخ هاش






اینم دریل شارژی برای مینای عزیز



نظرات 25 + ارسال نظر
رها دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 17:17


من عمراً به ذهنم نمی رسید همچین رد گم کردنی!!!
پ.ن: یعنی اینقدر خطرناکی موقع عصبانیت؟؟؟

می گم خلاقم.
من خیلی عصبانیتمو نشون نمی دم ولی اگر نشون بدم خیلی شدیده ولی خوب داد وفریاد توش نیست ولی قیافه ام خیلی ضایع میشه.
شدیدترین عصبانیتم جوری بود که اینقدر فریاد زده بودم که گلوم خونریزی کرد!!!

م؛ط دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 18:02

آفرین خلاقیت؛ به افتخار غربتی یه کف مرتب از نظر شرعی هم من پرسیدم گفتند هیچ اشکالی که نداره هیچ ثواب هم داره

ثوابشو بگو

پدرام دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 18:16

خداییش هروقت عصبانی شدی، فقط از اون چکش بادیه دوری کن

اون چکش نیست، یه تفنگه، شبیه مسلسل قدیمیها می مونه. میخهاشم مثل تیر، خشاب داره. عکسشو می ذارم.

فرشته دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 18:16

چون هدف فی سبیل الله بوده اشکالی ندارد ولی چون اینجا مطرح کردی و ریا شد اجرش از بین رفت!

پدرام دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 18:20

ثوابش اینه که تو بهشت روزی یک ساعت تو آفتاب لم بدی عبور پیرمردان واکر دار را تماشا کنی و اب انگور بنوشی

من خیلی با حوض عسل سمپاتی دارم. می شه حالا که شما فامیل خدا از کار دراومدید، یه چونه ای چیزی بزنید، برای حوض عسل.
فقط موندم اون قضیه نوچ شدن بعد از حوض عسل رو چه جوری حل می کنند اون دنیا؟

پدرام دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 18:36

حوض عسل یه ذره مشکله
باید از خود گذشتگی بیشتری از خودت نشون بدی

پ.ن1: میخوای پوست خوب بمونه
پ.ن2: برای مشکل نوچ شدن، به خاطر کمکی که به سالمندان کردی 55 پیرمرد از زبانشون برای پاک کردن عسلهای باقی مونده کمک می گیرند

آه

پدرام دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 18:49

برای همین چیزهاست که مردم بیشتر علاقه دارن برن دوزخ

راست می گی ها!

پدرام دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 19:49

دوستش دارم
از اینها اضافه ندارید بجای دریل شارژی

وزنش 5 کیلو هستش. دریل شارژی سبک تره.

رها دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 20:43

این دیالوگت با پدرام سر حوض و عسل و نوچ شدن و اینا عااااااالی بود!
پ.ن: عجب چیز ترسناکیه این تفنگه!!!!!!!!


سلاحه واسه خودش

پدرام سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 00:18

خدایش ارزش دیدن داره (در راستای تبلیغات خلاقانه)

http://pedkam.persiangig.com/video/1111.flv/download

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:36

به به به قالب جدید مبارکا باشه ایشااله چرخش واست بچرخه. چرا عکس دریل شارژی واسه من نمیزاری منم ذوق کنم هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما چه جوری عاشق دریل شارژی هستی اون وقت یه عکس توی کیفت از ش نداری؟
معلومه عشقت حقیقی نیست.

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:45

با من بحث نکن عکسشو بزارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

اوکی

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:53

قول؟؟؟؟؟؟؟؟

گذاشتم

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:02

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی تو ماهیییییییییییییییییییییییییییییی

پدرام سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:14

شنیده بودم خانم ها حسودند
ولی نمی دونستم اینقدررررررررررررررررررررررررر

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:33

دوست عزیز این حسادت نبود این استفاده کردن از حق آب و گِل بود ما مدتهاست اینجا با غربتی جان همراهیم. تازه هفته دیگه تولدمم هست

دعوا نکنید، عکسها رو ور می دارمها.
دوست باشید با هم، آفرین.

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:40

ور نداریهاااااااااااااااااااااااااااااااااااا باچه باچه با پدرام دوست میشم

آفرین

پدرام سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:44

مهندس جان قرار بود عکس های دریل شارژی رو به مناسبت روز تولدتون رونمایی کنه
الان کادوت رو جلو جلو گرفتی
تولدتون پیشاپیش مبارک

مینا سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:54

مرسییییییی بهترین کادو تولدی بود که تا حالا گرفتما به همین دسته لیوانم قسم

رها سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 11:27 http://khoshbakhtkhan.blogfa.com

اُه!!! اینجا کجاست؟
مبارکه

قالب قبلی پوکید!

پدرام سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 13:26

دوره اخرالزمان شده مادرررررر

"کلاس مختلط در دانشگاه امام صادق"

http://ensafnews.com/index.aspx/n/2313

نمیدونم الان باید از روحانی تچکر کنم؟عایا

وای؟
باورم نمی شه، بی دینی، لامذهبی توی خونه خدا؟

بنفشه سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 18:56

نظر من کو؟!

کدوم

بنفشه سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 19:12

حالا چرا قالب عوض کردی؟! باز خوبه قالب تهی نکردی!

والا به مولا

پدرام سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 19:43

میدونید چرا شیرازی ها حافظ رو بیشتر از سعدی دوست دارند؟
چون سعدی میگه برو کار میکن مگو چیست کار،
ولی حافظ میگه برلب جوی نشین و گذر عمر ببین!!

من طرز فکر شیرازیها رو می پسندم

تکتم (دکتر آشپز) چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 13:44 http://drashpaz2.persianblog.ir/

کلاه و شال آرش تموم شد. عصر یا فردا عکسشو میذارم حسودکشون داریم

منم می رم می گردم هنرمندی پیدا می کنم به اسم خودم می ذارم توی وبلاگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد