پست ضرب الاجلی

سارای عزیز یه کامنت گذاشته در مورد پست قبل که با سانسور میشه این "عاشق این خلاقیتشونم ما که خیلی وقته تلویزیون ایران رو نمیبینیم اما همیشه برام سوال بوده که این اخبارگوها خودشون خندشون نمیگیره از گفتن این همه اراجیف و دروغ؟"


  

 


یه حکایت هست بین صنعتگرها برای نشون دادن زشتی دلالی، اونم اینه که روزهای اول خلقت بوده و خدا همه کارهارو می ذاره توی توبره می ریزه جلوی خلایق توی یه میدونبرای اینکه هرکی هر شغلی رو دوست داره برداره. یکی دیر می رسه و فقط سه تا شغل باقی مونده بوده ته میدون. دوتاش از اون شغلهای خاک بر سری بوده که به عنوان فحش ازش استفاده می شده و آخرش "کش" داره و یکیش هم دلالی بوده. طرف شاکی میشه میره پیش خدا، شکایت و خدا هم بهش میگه همینه که هست بدو برو بین همون سه تا یکیشو برای خودت انتخاب کن که همینم از دستت نره. این بنده خدا دوباره میره سراغ میدون انتخاب شغل می بینه فقط شغل دلالی  باقی مونده و بقیه رو ملت بردند.

صنعتگرها این مثالو برای نشون دادن زشتی دلالی بکار می برند و می خوان بگن حداقل اون شغلهای خاک برسری یه ارزش افزوده ای داره ولی دلالی هیچی.


بعد از یک سری اتفاقها این حکایت تغییر کرد و جای دلالو مجری صداسیما به خصوص اخبارگوها گرفتند.

البته من تایید یا تکذیب نمی کنم یا این بی احترامی را جایز نمی دونم ولی خوب کامنت سارا منو یاد این موضوع انداخت.

نظرات 15 + ارسال نظر
بنفشه سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 14:19

من هنوز تو فکر پست قبلم خب!

برو مهندسسسسسسسسسسسسس

سارا سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 14:36

چقد حس کردم مهمم

بنفشه سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 15:26

ضمناً چرا به سارا گفتی سارای عزیز اونوقت من بنفشه خالی بودم؟!

حسود

بنفشه عزیز سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 15:48

همین الان به من بگو بنفشه عزیز بگو بگـو بگـــــــــــــــو!

نمی گم

بنفشه عزیز سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 15:50

بگـــــــــــــــــــــــــــــو!

سارا سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 16:01

بنفشه حالا یه بار یکی به ما گفت عزیزاااا ببین یه کاری میکنی بزنه این پست رو پاک کنه من تازه داشتم احساس مهم بودن میکردم

شوکول سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 16:22

وقتی حقوقای نجومی به آدم میدن بلانسبت آدم هر ... میخوره.خوداشونم تو خونشون شبکه های داخلی رو نیگا نمیکنن

به نظرم به این بدی ها نیست. اوضاع بد اقتصادی و ترس از بیکاری خیلی بده.

استادجان!!! سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 17:22

دمت گرم

لیشام سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 19:10 http://www.lisham.com

یعنی چه‌طور وقت می‌کنی که این‌قدر بنویسی؟

ببین چه ذهن درگیری دارم که ازش به نوشتن پناه می برم، یعنی به مار غاشیه پناه می برم، برادر من.

مریم سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 23:22

بابامگه بیکارن بیان اراجیف خودشونوگوش کنن همین که مردموچیزفرض میکنن کافیه براشون!!!!

همون که گفتی "کافیه براشون"

آمنه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 08:45 http://gozashteha60.blogfa.com/

حالا کی اون شغل خاک تو سری رو برداشته؟

من نبودم اون موقع یا اگر هم بودم یادم نمیاد!

مینا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:06

سلام. صبح عالی متعالی من اومدم. ببین یه وقتی پست بزار منم سر کار باشم. آخه میدونی چیه.... من آخر مدیر عاملی میام سر کار وزیر نقتم اینجوری سرکار نمیاد که من میام.. بعله. ازین شکلا میخوام که با عشوه دست میکشن به موهاشون.... ولی خوب مثل همیشه نداری. در مورد این پستم نظرم نمیاد.

چی بگم؟

مینا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:25

الان یه جایی زنگیدم یه سوالی داشتم که متاسفانه نمیتونم بگم در مورد چی بود ولی خیلی با جوابش حالم گرفته شد دلم میخواد بزنم زیر گریه . گفتم اینجا یه چیزی بنویسم شاید یکم سبک بشم

می خوای برو پشت دستگاه برش خوب گریه هاتو بکن، کسی نگاه نمی کنه. سر و صدا هم زیاده، فحش هم بدی کسی نمی شنوه.
یه دریل شارژی هم میذارم بازی کنی موقع گریه دلت واشه.

مهرداد چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:31 http://http://mehrdad1530.blogfa.com/

منهم تلویزیون ایران را تماشا نمی کنم چون واقعا ارزش تماشا کردن نداره بخصوص بخشهای خبریش

وا، اخبار ساعت دو جمعه ها از صدتا کمدی جالب تره. از دست نده برادر

از طرف مینا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:50

بگو چشم

چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد