خاطرات چند خطی15-دکتر چوبکی و دوست آبجی

باز من خاطره ندارم و از خاطرات دکتر چوبکی استفاده می کنم. به قول بعضیها باروت ندارم!


 

دکتر چوبکی جمعه رفته بوده خونه آبجی کوچیکه مهمونی اونم تنهایی!!! خوشگل خوشگل نشسته بوده روی مبل ادای خان داداش ها رو در میورده که دوست آبجی کوچیکه با بچه هاش میاد مهمونی و روبروی خان داداش صاب خونه میشینه و از همن اولش شروع می کنه لبخند زدن و یه خط در میون چشمک زدن!!!!!!!!!!!!!!!

دکتر چوبکی یه ذره تحمل می کنه و بعدش پا میشه میره پیش خواهر زاده هاش تا مهمون بره. بعدش به قول خودش با سیاست خاصی با خواهرش شروع به صحبت می کنه که تو دیگه باید عروس دار بشی آخه چرا توی انتخاب دوستات دقت نمی کنی این خانمه از وقتی نشسته جلوی من داره چشمک می زنه و نخ میده. آبجی خانم میگه آره بنده خدا با همه همین مشکلو داره چون یکی از چشماش مصنوعیه و وقتی پلک می زنه این سوءتفاهم ایجاد میشه برای خیلیها!!!!!!


از جمعه ما پودر دکتر چوبکی داریم توی کارخونه. شانس آورده چشمکی، لبخندی، چیزی نزده برای خانمه، آبروی خودشو و آبجیشو نبرده.

نظرات 24 + ارسال نظر
بهار (spring ) یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 11:20

این خاطره چرا مثل پولهای برره گوشه نداشته بید
پس کو بقیه اش؟؟؟

م؛ط یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 11:28

سلام چی شد؟پس ادامه مطلب کو؟

BLOGSKY امروز حالش بده

بهار (spring ) یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 11:31

باتشکر!

م؛ط یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 11:32

آهان حالا شد؛غلط املایی ها هم درست شد

استادجان!!! یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 11:36 http://lakoojanjan.blogfa.com/

چه شانسی آورده دکتر چوبکی که انسان شریفی بوده و سوتی نداده

البته به این موضوع توجه داشته باشید که داستان از طرف دکتر چوبکی تعریف شده. شایدم چشمک زده، کتک هم خورده، برای ما اینجوری نعریف کرده.

تکتم ( دکتر آشپز ) یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 12:53 http://drashpaz.persianblog.ir/

سلااااااااااااام
خوبی شمااااااااااا؟ نهار چی داری؟ ژیگو میخوری؟
تازه فکر کن که سالاد شورهای گوجه ام هم رسیده و امروز از اونا هم پای نهار داریم
http://drashpaz.persianblog.ir/post/76/

ای مردم آزار، یادمه از این سالادها اون خانمه همکارم که اژدهابازی براش درمیاوردم، برام آورده بود. ولی به طبع کویری ها جور درنمیاد.
می دونی ژنمون با بی آبی جوره، چیزی نمی خوریم که آب بخواد بعدش، بعنی اینجور صرفه جو هستیم.

تکتم ( دکتر آشپز ) یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 13:07 http://drashpaz.persianblog.ir/

داییم جمعه از تهران میاد مشهد . اگر میخوری برگشتنی بدم برات بیاره ببینی دستپخت من یه چیز دیگه است. من اصولا چیز شور نمی پخم !
جدی میگم هان.

ممنون، همین که به فکر بودی از دست پختت، خیلی باحال تره. یه بار میام مشهد برام قیمه مجلسی درست کن، من قیمه خیلی دوست دارم.

تکتم ( دکتر آشپز ) یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 13:18 http://drashpaz.persianblog.ir/

عزیزمی. قیمه خورش مورد علاقه منم هست. تو بیا قول میدم قیمه درست کنم کنارش هم ماهیچه مخصوص دکتر آشپز بهت بدم

من بابامو به قیمه می فروشم. تهران تا مشهد که راهی نیست!

استادجان!!! یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 13:24

راست میگیا! از اون زاویه هم میشه دید!
ولی نیست که من رو راست و معصومم ذهنم اون وری نرفت

من اصلا" ذهنم مریضه!!!!!!!!!!

شوکول یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 15:30 http://internationalshukul.blogfa.com


آیکون شوکول چشمک زن

بنفشه یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 16:09


استغفرالله از این همه بی ناموسی!

خاک به سرم

مریم یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 23:04

آخی بیچاره دکترچوبکی خیت شده حسابی ها!!!
حالافکرکن بیچاره چه حالی میکردفکرمی کردعجب تیکه ایه که دل خانومه روبرده.....دییییییییییییییییییی

آره والا

بنفشه دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 09:19

چرا امروز تو باید تعطیل باشی و استراحت کنی اونوقت ما مثل اسب سر کار بدویم!؟ چرا ؟ واقعاً چـرا؟!

وبلاگ تعطیله، خودم که تعطیل نیستم

م؛ط دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 09:35

سلام؛حالا گیریم امروز تعطیل باشه چه ربطی به نظرات داره شاید یکی دلش خواست درمورد تعطیلی امروز نظر بده شما چرا قسمت نظرات رو بستی؟

وبلاگ خودمه

مینا دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 10:30

چرا...... آخه چرا؟؟؟؟؟ آیکون زجه موره نداری؟؟؟ بابا من به عشق وبلاگ تو صبحا میومدم سره کار. آخه چرااااااا؟؟؟؟ (زجه موره)

فکر می کردم به خاطر دریل شارژی میای اینجا!

مینا دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 11:00

نه بابا اون قضیه که کنسل شد همسر جان فرمایش کردند هر وقت صلاح دیدم نو میخرم. من به عشق خودت میومدم. آخه چرااااااا؟؟؟؟؟ زجه موره

تکتم ( دکتر آشپز ) دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 11:29 http://drashpaz.persianblog.ir/

چرا تعطیلی؟ دکتر چوبکی بابات برملا شدن قضیه اون خانومه تنبیهت کرده؟ کلا چند روزه بداخلاق شدی هان!
ببین شماره یک مشاور باشعور در تهران سراغ نداری؟ شوهر دوستم زدتش!!!

چند روزه اخلاقم گه مرغیه.
نه والا، چون معمولا" وقتی کتک خوردم کتک هم زدم، کار به کلانتری کشیده نه مشاور!!!!!!!!!
یه پست می ذارم در این مورد. روانکاور میشناسم، که بلند مدت کار میکنه مثلا" 3-4 سال ولی کسی که ضرب الاجلی کار کنه نمی شناسم.

م؛ط دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 11:56

ایییشششششششششششششششش خسیس

سارا دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 13:28

عاااالی بود
فک کن جوابشو نداده باشه مرد باشی، یه خانوم بشینه جلوت بهت چشمک بزنه و تو چشماتو ببندی روش

آره والا

مهتاب دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 13:58

بیچاره دکتر چوبکی ضایع شده!خانمه هم حتما هر جا بره براش کلی دردسر شده وضع چشمش!

بنده خدا!

بنفشه دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 15:26

حالا خانمه خوشگل بوده یا نه؟!

خانم زشت هم مگه داریم؟؟؟؟؟

بنفشه دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 16:32

نـــــــــــــــــــــــع!

افرین

استادجان!!! سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 02:52


که تعطیل بوده!؟

م؛ط سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 09:37

سلام؛صبح بخیر؛ امروز هم کرکره ی وبلاگ پایینه؟

نه دارم می نویسم. یه چایی بخورید تا up کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد