از این شاخه به اون شاخه یا سازه خشک LSF3-سازه ترکیبی در باغ

پارسال ما یه کار کمکی گرفتیم. کار کمکی یعنی یکی از همکارای ما یه کاریو شروع می کنه ولی وسطش یه هر دلیلی نمی تونه ادامه بده، بدون اینکه کارفرما بفهمه میاد به یه همکار دیگش میگه که کارو ادامه بده تا مشکلش حل بشه و برگرده سرکارش.

ما از این کارا یکی دوتا توی سال به پستمون می خوره و چون خودمون هم ممکنه به این مسائل برخورد کنیم معمولا" همکاری می کنیم.

 

 

آقا یا خانمی که شما باشید، من که نرفتم جاشو ببینم ولی می دیدم هرکی می ره محل پروژه مثلا" یکساعت بره و برگرده چهارپنج ساعت طول میکشه و دیر میاد. حالا چه بچه های خودمون باشند، چه راننده آژانس یا راننده تریلی.تا اینکه خودم هم رفتم سراغ پروژه و دیدم ای بابا، مردم حق داشتند. یه باغی بود توی کردان مال مالک یه شرکت شکلات سازی. روی تک تک درختهای باغ کار شده بود و ورودی باغ طوری بود که احساس می کردی درختها اومدن به استقبالت و دستهاشونو باز کردن بغلت کنند.

ما هم که کمبود محبت داریم ببینید چی شد، البته بگم که من تا یه جاهایی از باغو دیدم و به تهش نرسیدم. مبارک صاحبش. هرکی فکر کرده من حسودیم شده روی دماغش زگیل در بیاره!!!



وسطای فروردین هم بود و باغ خیلی خوشگل شده بود. بازم اگر فکرکردید که حسودیم شده بود اشتباه می کنید و من چندتا گلدونمو به اینننننننننننننن همه درخت عوض نمی کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!





اصلا" یه وضعی بود. میومدن می گفتن غربتی تورو جان ابولفضل قبول کن یه تیکه از باغو به نامت بزنیم. منم با اقتدار می گفتم شوخیشم قشنگ نیست، گلدونام ناراحت می شن(اینجور آدمی هستم من)!

چندتا عکس دیگه هم دارم ولی کیفیتش خوب نیست، توی باغ یه چندتا جک و جونور مثل اسب و پرنده های عجیب، غریب هم بود که نمی ذاشتن ازشون عکس بگیرم. خوب باز هم من کم نیاوردم و اومدم از عفت و گیسو عکس گرفتم. اگرچه نمی شه سوارشون شد یا پرهای خوشگل ندارند یا آوازشون شنیدنی نیست عوضش راحت میشه ازشون عکس گرفت!


به نظرم باغ با اصالتی بود ولی یه بنای هشل هفتی توش کار شده بود، ترکیب چند سبک مختلف. نمی دونم معمارش کی بود(البته می دونم) ولی اصلا" جالب نبود. بنده خدا شاید هم مجبور شده به این ترکیب برسه. بسکه اونجا هرکی از راه می رسید اظهار نظر می کرد. بچه های ما ده بار یه دیوارو باز و بسته کردند. خانم خونه میومد می گفت اینجا باید ورودی آشپزخونه باشه، عروس میومد می گفت اپنه، داماد می گفت دره، نقشه معماری هم یه چیز دیگه بود!!!


ما سازه قدیمی رو توی این حالت تحویل گرفتیم.



قرار شد دیوارهای میان قابیشو با LSF بزنیم تا سریعتر پیش بره و از این مرحله به بعد خشک کار کنند تا به صرفه تر و سریعتر پیش بره.



یه بار که توضیح دادم میشه در این تکنیک، مصالح قدیمی و جدید را برای سرعت کار ترکیب کرد، یه چیزی توی این مایه ها منظورم بود. الان در تهران برای سبک کردن ساختمونهای بلند از این روش استفاده می کنند چون هم سریعه هم محکم هم نازک کاریو هزینه شو میاره پایین.



بعدش هم با ورق OSB ساختمون brase میشه که کار مهاربند رو انجام میده.





بعدشم ما کارمون تموم شد و اومدیم خونه.


نظرات 12 + ارسال نظر
ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 16:59

اول شدم!
همونقدر که برای نویسنده وبلاگ نظر گذاشتن بقیه میچسبه! برای خواننده ها هم اول شدن خیلی می چسبه
خوب حالا برم ببینم چی نوشتی

شما هم برنده جایزه وبلاگ شدید!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:05

هورااااااااااااااااااااااااا جایزه رو بردم
جایزه رو چه طوری میخواین به دستم برسونید! میدونی من اصلا تعارف سرم نمیشه و همه چی رو جدی میگیرم
واقعا" باغ زیبایی هست و منم اصلا حسودیم نشد

جایزتون در پست "دری وری گویی یا ویلای پیش ساخته فلزی" اومده در پاراگراف قبل از آخرین عکس. با اصل کارت شناسایی تشریف بیارید تحویل بگیرید!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:14

چشم حتما میام
ساعت چند تا چند تشریف دارین! فقط بگم من دوست دارم کادو جایزه گل منگولی قرمز و صورتی ناز باشه

لثه هاش صورتیه باب میل شما!

sajjadno1 سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:17 http://www.forum.no1-phone.ir

سلام وبلاگ قشنگی دارین..
ممنون میشم به انجمنم سری بزنید و توش عضو شین http://www.forum.no1-phone.ir
:)

نه نمیام!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:17

واااااااااااااایی من الان رفتم پست مورد نظر رو دیدم عاقا ما جایزه نخواستیم مال خوووووووووودت

از ما گفتن بود!
می رسه به برنده بعدی!

اصغری سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 18:20

خیلی جالب بود

ممنون

خانوم چاق سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 20:10 http://lakoojanjan.blogfa.com/

وااااااااااااااااااای!
میشه ایندفه که بهت اصرار کردن آدرس ما رو بدی بهشون؟ گناه دارن بندگان خدا! قربون قد و بالات مادر

دیگه اصرار نمی کنن، بدیش اینه.

م سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 20:22

باغش چشممو گرفت! برم باغ و ویلای لب خزرمو بفروشم که خیلی اونورا شلوغ شده ! بیام این آلونکو بخرم !
بلکه هم یه پولی دست صاحب باغ و ... بگیره ! بزنه به زخم زندگیش!!(آیکون خرپول دلسوز مردم )

به شما افتخار می کنم.

یک بیوتکنولوژیست سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 21:37 http://1biotechnologist.blogfa.com/

این باغ تو کدوم منطقه کشور بوده؟

کردان، نزدیک تهران.

یک حسنا بانو هستم چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 01:28 http://hosnabanoo1.persianblog.ir/

یک بار کامنت نوشتم مثل این که نرسید چه باغ خشگل و با صفایی هر چند من هم مثل تو گلدونهام رو با این باغ عوض نمیکنم (مثلا ) ولی خیلی خوشگله تو از سازه گفتی ولی من محو باغ شدم

فرقش اینه که به من تعارف زدند. شما هم که می دونید من یه کلمه چاخان توی نوشته هام نیست. اصلا" تعارف چیه، التماس می کردند من قبول نکردم.

مینا چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 09:58

وای اشک تو چشام جمع شده، نمدونم کجا بریزم..... بازم ازین پستا...... من میمیرم واسه اینجور پستا پس چرا کامل شدشو نزاشتییییی ببین میشه منم بیام واسه کار پیشه شما؟ در دفترمو میبندم میام واستون پیچ مهره سفت میکنم، باشه؟

گفتم که ما کمکی رفته بودیم. نه نمی شه!

مینا چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 10:09

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد