سوتی های رسمی محل کار اول2

داشتم می گفتم، سوتی های روزمره من کلا" دیگه داشت عادی می شد یا اینکه بقیه یاد گرفته بودند چه جوری رفع و رجوش کنند. منظورم اینه که اونا up grade شدند نه من!

 

 

موقعی که من رفتم سر کار مثلا" 300 تومن حقوق می گرفتم و در بین هم صنفهام، حقوق بدی نبود و سیم کارت فقط همراه اول بود که اون موقع هنوز اسم نداشت و مثلا" قیمتش حدود 1300 این حدودها بود. از طرفی اونقدر ضریب نفوذش توی جامعه زیاد نبود و من هم به شخصه نیازی بهش احساس نمی کردم.

آهان یکی دیگه از تکنیک های مدیرهای دولتی برای رو کم کنی همدیگه این بود که بجای کارشناس با تجربه و شناخته شدشون. کارشناس پیزوریشونو به عنوان نماینده می فرستادند توی جلسات تا نشون بدن، اون یکی مدیرو ریز می بینند.

خلاصه یه بار رفتیم با مدیرم یه جلسه ای، الحق توی جلسه خوب عرض اندام کردم و می دیدم مدیرم آروم، آروم داره ورم می کنه. خدا وکیلی تکی همه رو به خاک و خون کشیدم و راه حلاشونو توی سیم ثانیه رد می کردم و اونا هم هیچی نمی تونستند جواب بدن. خوب می فهمیدم که مدیر داره فکر می کنه که نه، دیگه دوره ای که این بابارو برای ترور شخصیت سایرین استفاده کنم گذشته و برای خودش یلی شده!!!!!!!!!!!!!!!!!

همه چیز به خوبی و خوشی گذشت تا انتهای جلسه از بس به نظرشون نظراتم صائب بود قرار شد مدیر شرکت طرف مذاکره که از زیر مجموعه های شرکت ما بود مستقیم با خودم در تماس باشه چون بچه هاش نمی تونستند جواب منو بدن!

خلاصه بهم گفت اطلاعات تماستونو بدید من با همراهتون در تماس باشم، منم سریع گفتم : همراهم چرا؟ به خودم زنگ بزنید!!!!!!!!!!!!!!!

یه دفه صدای شترق اومد، دیدم مدیرم با دست محکم کوبید تو پیشونی خودش، اینجا بود که فهمیدم چه گافی دادم. خودم از خنده ترکیدم و تا وقتی که منتظر ماشین بودیم که ما رو برگردونه شرکت داشتم تو دفتر اون مدیره می خندیدم.

خلاصه تا برسیم شرکت، جناب مدیر کلی قرقر کرد که باز نسخه منو پیچیدی برای جلسه هفتگی.


اینا که همش خاطرات خنده داره ولی دقت کنید شرکتی که می گم جز بزرگترین شرکت های تولیدی ایرانه و مدیرهاش همه از پیش تعیین شده اند و از صدتا فیل تر رد شدند تا مدیر اونجا بشن ولی عین بچه کوچولوها دنبال بچه بازی بودند. الان به نظر من خیلی مسخره میاد که وقت جلسه مدیران ارشد یه سازمان صرف این بشه که تیم کی سوتی داده یا نه.


البته فکر نکنید این موضوعات به یه خنده ختم می شد، کوچکترین حرکت مخالف میل مدیرها در درآمد ماها تاثیر داشت. مثلا" همین دوتا سوتی چیزی حدود 400 تومن در اون سالها باعث کاهش پاداش ماهیانه من شد ولی خوب بچه پر رو بودم و اهمیت نمی دادم. هر وقت که پا روی دم مدیر یا رئیس می ذاشتم، قند توی دل همکارام آب می شد که الان 100 تومن از پاداش فلانی کم شد که آخر ماه به حساب اونها واریز می شه یعنی یه جورایی در راستای افزایش درآمدشون منو شیر می کردند تا با روسا درگیر بشم. هرچی از گندی و بدی محیط کار اونجا بگم کم گفته ام، شاید هم این رفتارها نوعی مکانیزم دفاعی من در برابر سیستم احمقانه اونجا بود. شایدم دارم توجیه می کنم.


حالا که روضه ته پستم رو هم نوشتم،دلم یه خورده سبک شد، بزن اون دست قشنگ رو.




نظرات 4 + ارسال نظر
duzlu دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 14:59 http://turk.10r.ir/

با سلام
با پست کارتون تام جری بروز باشید.

اگه خواستید تبادل لینک میکنیم

بنفشه دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 16:00

جالب بود
حالا واسه چی از حقوق کم میکردن دیگه! نامردا!

می تونستند، همه چیز طبق میل یک نفر!

بنفشه سه‌شنبه 22 مرداد 1392 ساعت 13:04

نمیدونم چرا من همش عنوان وبلاگتو پیش ساخته ساز لعنتی میخونم!!! جدی میگما! عجیبه!

عجب اسم توپی!
کلی خندیدم. دستت درد نکنه خیلی توپ بود، خستگیم در اومد.
عمرا" به ذهن خودم نمی رسید.

آسمانه سه‌شنبه 18 شهریور 1393 ساعت 23:17 http://asemaneh2007.blogfa.com

خیلی باحال بود
ببخشید ها اما من یه نظریه دارم که مردها بیشتر از زنها خاله زنکند یعنی بهم ثابت شده که میگم

همه خالخ زنکند مگر اینکه خلافش ثابت بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد