خاطره ای که پل کریمخان از من دارد و من از پلها!

کاری که ما انجام میدیم، خیلی توی ایران باب نیست و مردم برای اعتماد کردن خیلی فرصت لازم دارند. به نوعی باید فرهنگ استفاده از این نوع ساختمانهارو ایجاد کنیم.طبق تجربه ای که من کسب کردم، تمام مشتریهای ما بالاتر از فوق لیسانس، تحصیلات دارند و همگی تجربه زندگی در خارج از ایران را دارن، بجز یک نفر و همگی بدون استثنا وارد یکی از خونه ها یا ویلاهای پیش ساخته قبلی گروه ما شده بودند.

اگر خریدارهامون، توی شرکت استخدام می شدند. الان یکی از شرکت های دانش بنیان بودیم.


خدا وکیلی دیده بودید یکی از زور بی مطلبی، پز خریدارهای محصولشو بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  


برای اینکه چرخ کار بگرده باید کارهای دیگه ای مثل اضافه اشکوب، طراحی سازه و یا دکوراسیون داخلی هم انجام بدیم تا ابزار و تجهیزات زیادی که داریم معطل نباشند و درآمد ایجاد کنند.


سال گذشته یکی از بدترین سالهای کاری من از نظر معضلات قانونی بود. ورود یک ماده اولیه ممنوع می شد، قیمتش 12 برابر می شد، خرید انجام می شد،قانون عوض می شد، قیمتش یه حدودی میومد پایین، ما میموندیم و حوضمون. از اینجور اتفاقها زیاد افتاد. صحبت رو همینجا داشته باشید.

یادتونه پارسال یه بارندگی شدید در تهران اتفاق افتاد و فقط یه خبر کوتاه گفتند : پل کن ریخت! در اصل پل کن ریخت روی کله منه بدبخت! پل کن، پلی بود روی رودخونه کن در مسیر بزرگراه فتح طی 10 ساااااااااااااااال ساخته شده بود و در عرض 20 دقیقه ریخت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

قبلا" هم گفتم منطقه ای که ما توش کار می کنیم، منطقه صنعتیه و همش ماشین آلات سنگین توش در رفت و آمدند. ریختن پل عملا" این منطقه رو کور کرد و جاده 4 بانده رو تبدیل به یه جاده تک مسیره کرد. حالا تصور کنید ما که کارخونه مون یک سمت پل و دفتر و کارگاه نجاری، سمت دیگه پل قرار داره، چه حالی پیدا کردیم وقتی پل ریخت.

مسیر 5 دقیقه ای به 2 ساعت تبدیل شد. ما هم باید هی قطعاتو برای فرایندهای مختلف کول کنیم بین این دو جا، جابه جا کنیم، سفارشهامون باید از اینور اونور تهران به دستمون برسه. سازه های مردمو برسونیم دستشون. راننده ها اصلا" دیگه دوست ندارند این سمت بار بیارند چون خیلی تو ترافیک گیر می کنند. یک هفته اول حال من بعد از این اتفاق کلی گرفته بود. یادمه قیافه ام وقتی پل ریخت عین بدبختها بود، هرکی می دید فکر می کرد خودم روی پل بودم وقتی ریخته. کسی نمی تونست تصور کنه برنامه ریزی 2 ساله ما بوده که ریخته!!!!!!!!!!!!!!!!!

این دو تا مطلب ما رو مجبور کرد تصمیم بگیریم، حوزه فعالیتمون رو از بازار ایران خارج کنیم.

به دلیل ارتباطات دکتر چوبکی، بازار هدفو توی آذربایجان تعریف کردیم و روی نوعی سازه خاص نیروگاهی کار کردیم.

طرحهامون قبول شد و رفتیم قرارداد بستیم. کارهای خرید رو داشتیم انجام می دادیم که یک دفغه، صبح بلند شدیم دیدیم همون آقای وزیر با افتخار قانون گذاشتند که برای حفظ بازار و کنترل قیمت، صدور فولاد و محصولات فولادی ممنوعععععععععععععععععععععععع.

یه بار دیگه پل کن، ریخت روی سر من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای ایشون یه خط قانون بود برای ما، سه ماه کار طراحی، محاسبه، بازاریابی، مذاکره و ...

2،3 روزی باز توی شوک بودم که با خودم گفتم: نه ، من کوتاه نمیام. اینجور موقع هاست که باید فرق من با بقیه معلوم بشه. من منم، درس خوندم که راه پیدا کنم و از این خود خر کنیا.

راه افتادم بین همکلاسیهای قدیم که کی هنوز با آقای استاد قدیم و وزیر جدید رابطه داره که برم پیشش، ببینم چی میشه. خلاصه از شانس شخمی ما کسی که می تونست ما رو به دفتر ایشون راهنمایی کنه از افرادی بود که در دوران شباب یه تیکی، توکی باهاش داشتیم!!!!!!!!!!! وارد معقولات نشید که به بحث ربط نداره.

خلاصه کلی با خودم کلنجار رفتم تا تونستم به ایشون زنگ بزنم، انصافا" رابط کلی حرفه ای بود و بجز احترام، برخورد دیگری از طرف ایشون ندیدم و کلی پیش خودم شرمنده شدم از ذهن غیر حرفه ای که داشتم. رابط تونست یه وقت ملاقات برام بگیره.

منم سر وقت رفتم پیش استاد سابق، کلی پاچه خاری کردم، گریه زاری کردم، توضیح دادم چقدر خرج می کنیم، چقدر ارز وارد می کنیم، قراردادو نشون دادم که چقدر یک طرفه به نفع ماست. چقدر نیروی کار لازم داریم و و و.

گوش کرد و گفت یادشه که چه اتفاقی قدیمها افتاده و خوشحاله که دارم کاری انجام میدم که چند نفر در کنارش فعالیت می کنند و از بقیه بیشتر انتظار داشته تا من و از این حرفا. گفت که کمک می کنه استثنا بشیم از اون قانون. یه نامه آماده تقریبا" با همون مضمونی که می خواستم داد دستم و من از خوشحالی نمی دونستم چی کار کنم. می خواستم لپشو گاز بگیرم از بس خوشحال بودم.


نامه رو گرفتم و بردم به رابط نشون دادم توی یه طبقه دیگه.

بهم گفت از این نامه ها به همه می ده و هیچ ارزشی نداره. برای همینه که اینقدر سریع آماده شده. اینو ببری برای کارهای صادرات میندازنت بیرون.

نامه رو برگردوندم به دفتر آقای استاد، مسوول دفترش گفت : فهمیدی؟ منم راه افتادم سمت خونه.


منگ منگ بودم. از سادگی خودم، از امیدی که داشتم، از تلاشی که کرده بودم، از زرهایی که برای پاچه خاری زده بودم تا پل کریمخان دووم آوردم و نزدیک انتشارات چشمه بود نمی دونم کدوم بود افتادم به گریه.

گریه مبسوتی کردم، خیلی طولانی. کنار خیابون نشستم یه دل سیر گریه کردم. هنوز هم منگ بودم تا اینکه یه مغازه دار برام آب اورد بخورم(فکر کرده بود آب بدنم تموم شده، بسکه گریه کردم)، تازه حالم اومد سرجاش،دیگه تاریک شده بود. خیلی شیک بلند شدم، خودمو تکوندم، رفتم خونه.

فرداش هم مهلت قراردادمون تموم شد، کار از دستمون پرید!

 سه هفته بعد هم، قانون کذایی لغو شد و صادرات آزاد شد.



حالا چرا الان یاد این مصیبت افتادم؟


پل کن بعد از 5 ماهی که مسدود بود، از طریق لاین غرب به شرق باز شد (اندازه رد شدن یه ماشین)، سمت شرق به غربش هم از طریق راهی که از توی یه پادگان به طور قرضی به شهرداری دادند باز شد(اینم از مزایای شهردار نظامی داشتنه). ملت می رفتن از توی پادگان از روی پل نظامی (دقیقا" مثل پلهایی که توی جنگها بطور موقت می زنند) رد می شدند. خوب اون پل برای منظور دیگه ساخته شده بود نه رد شدن هر 20 ثانیه یه تریلی پر از بار. هیچی دیگه امروز اون پله هم ریخت.


الان من در کنار یه پارکینگ بزرگ نشستم و به گلی (با کسر گ) که باید به سر کنم فکر می کنم!


نظرات 14 + ارسال نظر
م چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 07:29

نبرس چرا این شکلکو گذاشتم
فقط نمیدونستم چی بگم
یاد جوونیای خودم افتادم
یاد صمد ممد کمدینای تبریزی افتادم!! حتی یاد مهران مدیری افتادم اما بازم خنده ام نیومد
از همه بدتر گریه ام هم نیومد!

باشه، نمی پرسم!

خانوم چاق چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 10:47

اون دسته از ایرانی ها که حقوق بگیرن بدبختی شون اینه که درآمدشون همیشه ی خدا در حال دویدن دنبال تورمه و کلاً نمی رسه!
اون دسته که خودشون کار و کاسبی دارن مثل شما باید با پول و جون و روانشون تاوان تصمیمات یه شبه حضرات رو بدن!
اماااااااا یه دسته از هموطنان عزیز هم هستن که کلاً خوش به حالشونه! اون دسته ای که همیشه چند روز زودتر از این تصمیمهای یه شبه خبردار میشن! چه مملکت باحالیه واسه اونا!

همون امااااااااااااااااااا که فرمودید، از چهل خط نوشتن من بیشتر مفهوم رو می رسونه!

اردشیر چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 19:00 http://rouzegarnevesht.blogfa.com/

هرکه بامش بیش برفش بیشتر

والا فعلا" فقط برف پارو کردنش به ما رسیده!

سعید پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 12:27

سلام می بخشید من می خواستم اطلاعات بیشتری راجع بع این کارتون داشته باشم و اینکه ایا شهرستان هم می رید یا نه؟چون یکی از اشناهای ما می خواد کاری رو شروع کنه من می خوام اگر این براش مناسبه براش اطلاعات جمع کنم

لطفا" email بگذارید. تکنیک پیش ساخته برای اینه که از جامون تکون نخوریم. فقط 2-3 بار میریم سر زمین یه بار برای بازدید اولیه، یه بار برای اینکه فونداسیونو چک کنیم یه بار هم برای نصب. این روش برای همه خوبه.

عفیفه خاتون پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 14:55

توام مثل منی. خوب بلدی درداتو با لبخند تعریف کنی !!!

لبخند نبود خواهر من، کارم از گریه گذاشته است به آن می خندم!
یه خونه هفتاد متری توی هفت حوض، ضرر فسخ قرارداد شد!

با عرض سلام پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 21:06

برای مطالعه بیشتر در مورد شغل تان در صورت امکان منابعی معرفی کنید، مطالب مندرج در وبلاگتان توضیح کاملی نداده است، اولین سؤالم این است که برای طبقه دوم ساختمان های کلنگی که شاید ستون و پایه مناسبی برای ساخت طبقه دوم نداشته باشند یا برخی ساختمانهای بیست ساله که معلوم نیست آیا پایه مناسبی جهت طبقه دوم دارند آیا می توان از پیش ساخته استفاده کرد؟ اگر بله مسأله فوندانسیون را چگونه حل می کنید؟ اگر این ساختمان در شهرستان ها تقریباً نزدیک به تهران باشد (مثلاً دو ساعت و نیم فاصله) امکان سفارش هست؟

در مورد طبقات اضافی یا چیزی که ما به آن اضافه اشکوب می گوییم، تکنیک هایی وجود دارد. که چیزی شبیه کلاسی است که در بهارستان ساخته ایم.
در مورد اضافه بنا باید بنای اولیه بازدید بشه، نوع فونداسیون و اسکلت بنای قبلی مشخص بشه. شاید در برخی جاها باید سقف شکافته بشه و ستونهایی برای تقویت سازه زیرین نصب بشه. به هر حال برای هر کاری در حال حاضر راه حلی وجود دارد.
مسافت در سفارش تاثیری ندارد. مشتری سر چشم ما جا دارد!
email بکذارید تا شماره تماس برایتان ارسال شود.

اردشیر جمعه 18 مرداد 1392 ساعت 00:32 http://rouzegarnevesht.blogfa.com/

آقا عیدت مبارک

عید شما هم مبارک باشد.

یک سوال جمعه 18 مرداد 1392 ساعت 13:57

این ویلاهایی که دو طبقه هستند (یعنی دو طبقه روی زمین هستند) زیرزمین هم دارند؟ (یعنی الان یک ساختمان چهارواحدی در واقع چهار واحد روی زمین است که طبقه همکف آن پارکینگ بوده و زیر زمین هم دارد یعنی کل طبقات می شود شش طبقه چهار خانه بعلاوه یک پارکینگ و یک زیرزمین) الان چنین سازه ای بصورت پیش ساخته هم موجود است؟ سه طبقه چی؟ (یعنی یک زیرزمین یک همکف پارکینک و دو واحد مسکونی بالای آن) اصولاً ساخت این خانه ها را که آپارتمانی هستند را بصورت پیش ساخته پیشنهاد می دهید؟زیرا خودتان هم گفته اید که ویلاساز هستنید نه آپارتمان ساز

زیرزمین و فونداسیون باید متصل به زمین باشند، بنابراین نمی توان آنها را بصورت اقتصادی (تاکیدم روی اقتصادی است) تولید کرد. در این نوع ساختمانها را می توان پارکینگ و پیلوت را بصورت معمول ساخت و سایر طبقات را بصورت پیش ساخته. منظور از طبقات در این تکنیک، طبقات روی زمین است.
لطفا" برایم email یا شماره تماس بگذارید تا بهتر توضیح بدهم.
تکنیک های ترکیبی برای سرعت در ساخت و ساز وجود دارد، مانند ترکیب اسکلت فلزی یا بتونی با سازه های سبک lsf و دیوارهای پیش ساخته.
به شخصه، به دلیل نوع طراحی و نظارت دقیق ساخت این نوع ساخت و ساز را ترجیح می دهم ولی آیا اقتصادی هم تمام می شود، باید مورد به مورد سیستم پیش ساخته و ساخت معمولی مقایسه شود تا سرمایه گذار بتواند تصمیم بگیرد و نمی توان مشخص گفت در هر مورد کدام روش اقتصادی تر است.

سرندیپیتی جمعه 18 مرداد 1392 ساعت 17:52 http://zerzer1.persianblog.ir/http://

شما مهندس عمران هستید یا معمار؟
کلا از سازه های پیش ساخته خوشم میاد

هیچ کدام، صنایع

با عرض سلام شنبه 19 مرداد 1392 ساعت 12:22

این ساختمانهای پیش ساخته بحث انتقال صدا در آنها چطور است؟ متأسفانه در آپارتمانها ، حرف زدن بسیار آهسته هم کاملاً به همسایگان خانه یا افراد بیرون خانه و راهرو منتقل می شود، در این ساختمانها بین دو اطاق عایق ضد صدا وجود دارد؟ یا مثل این آپارتمانها است؟(همچنین انتقال صدا بین اطاق گلاب بروتون و اطاقهای دیگر وجود دارد یا عایق کاری ضد صدا است؟)
انتقال گرما و سرما چطور؟ می دانیم که ساختمانهای کاه گلی قدیمی تا حدودی مخصوصاً در زیر زمین شان گرما قابل تحمل بود و کمتر به وسایل سرمایشی احتیاج می شد مخصوصاً در زیر زمین شان که با بادگیر کاملاً مشکل شان حل می شد و در برابر گرمای تابستان عایق بودند (شاید به علت قطر بالای دیوارهای گلی آنها بود که بسیار قطور بودند) این ساختمانهای پیش ساخته نیاز قطعی و همزمان به کولر گازی و آبی و پنکه و ... دارند مثل ساختمانها معمولی فعلی ما یا مثل ساختمانهای قدیمی و قطور کاه گلی در برابر گرمای تابستان تا حدودی عایق هستند؟

تنها سازه هایی که مبحث نوزده رو بطور صد در صد و بدون اقماض پاس می کنند. چه از نظر گرما و سرما، چه از نظر سر وصدا و چه از نظر آتش سوزی.
سیستم گرمایش و سرمایششون باید در نظر گرفته شود ولی خوب به دلیل عایق بودن، اتلاف انرژی بالایی ندارند. به عنوان مثال ویلای 50 متری در کردان در فصل زمستان طبق ادعای مشتری، با یک بخاری برقی المنتی گرم شده و گرم باقی مانده!

اصغری شنبه 19 مرداد 1392 ساعت 21:50

سلام
من دانشجوی کارشناسی ارشد عمران هستم. در صورت امکان توضیحات بیشتری درباره کارتان و نحوه انجام آن بفرمائید و کاتالوگ بفرستید. ممنون.
راستی کارآموز نمیخواهید؟؟؟

توضیح که هی پست می ذارم می بینید، خواهر من.
کاتالوگ هم فقط توش عکس داره، به کار مهندس عمران نمیاد.
کارآموز، چرا که نه!

شازده کوچولو یکشنبه 20 مرداد 1392 ساعت 14:26

یه سر باین ادرس بزنین:
برای عایق کاری هاتون بکار میاد فک کنم:
http://nanoisomix.blogfa.com/

مرسی از راهنماییتون

عطیه سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 08:57

من داشتم مطالبتونو میخوندم و نیشم باز بود که به این مطلب رسیدم. نیشم که بسته شد هییییچ، شدیدا دارم حرص میخورم از این قوانینه .....می. منم زخم خوردماااااااا.
1وقتایی با خودم فکر میکنم، میگم آخه خدا، منی که هیچ کاره ام و تخصص خاصی تو فلان مورد ندارم، چرا پس عقلم بیشتر از اینا میرسه؟ ینی واقعا هیچی نمیفهمن.

می دونی مشکل چیه اینه که من طرفو می شناسم و باید جلومو بگیرم که یه روز برم دانشگاه و با لگد بزنم توی شکمش.

آسمانه چهارشنبه 19 شهریور 1393 ساعت 22:02 http://asemaneh2007.blogfa.com

خدا بهتون صبر بده اونهایی که میشینن یه روز یه قانون میذارن و فرداش برش میدارن منافع خودشون رو درنظر میگیرن نه منافع شما رو که

درست می فرمایید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد