دو تا مطلب در مقدمه بگم تا کلام منعقد بشه.
خانم یا آقایی که شما باشید، یکی از چیزهایی که خیلی منو می ترسونه، عمل دماغ خودمون یا بینی باکلاسهاست! یعنی امکان نداره که یکیشونو توی خیابون یا مهمونی ببینم و حالت فینت بهم دست نده.
اصلا" یک اوضاعیه وقتی یکی از این قربانیان این عملو می بینم. هی پلک می زنم تا تو دور تند ببینمشون، خیلی روم تاثیر نگذاره.
حالا بریم سر خاطرم:
یه بار منو مادرم رفتیم برای انژکسیون (از هزاردستان یاد گرفتم این کلمه رو) مادرم به کلینیکی، دست برقضا از این کلینیکهای جراحی محدود بود که عین خط تولید هی فرت و فرت قربانیان اعمال جراحی زیبایی از یکی از درهایش وارد بخش بستری می شدند. به دلیل کمبود تخت تزریقات به مادرم گفتند در بخش بستری آماده بشه. رفتن همانو همزمانی با آوردن یه تازه عمل کرده تنوری همان .........
من تا همین جاش یادمه و یادمه که ما ساعت 9-10 صبح بود رفیتم کلینیک. بقیش این بود که ساعت 1 شب بود ومنو داشتند آماده می کردند برم خونه و پشت سرم مثل پرتقال ورم کرده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!
مادرم می گفت، دخترک عمل شده دو ساعت بعد با پای خودش بلند شد رفت ما هنوز داشتیم برای تو سرم میزدیم و دکتر خبر می کردیم.
الان هم این پستو نوشتم فشارم افت کرده، برم یه چای نبات بزنم یه وقت توریم نشه، جام در صنعت مملکت خالی بمونه.
عاقا منم به این بیماری قبلا مبتلا بودم.فوبیای پزشکی.بعدش چون خواستم برم مماخمو عمل کنم و این مساله برام خعلی حیاتی بود رفتم بخاطر این فوبیام هیپنوتیزم درمانی شدم و الان بهترم.توام برو فک کنم مث منی
خواهر من، من مشکلی با خون یا دماغ خودم ندارم. خون بقیه به خصوص جراحی بینی که میبینم، فینت می فرمایم. حادی این مساله هم از این لحاظه که عمل دماغ در ایران خیلی باب شده نمی شه توی خیابون رفت و یه تازه عمل کرده ندید!
آخرشی! بعد فکر کن من یه دوست داشتم دانشجوی پزشکی و مثل تو بود!!! یعنی دوران دانشجویی زردی گرفت رضایت نداد خونشو بگیرن بعد یکی از استادا برد تو دفتر خودش و با آرامش و غیره که از این خون بگیره!..... دو روز بستری بود تا حالش جا اومد!
امان از زور و البته ممنون از غول کنکور! میگفت وقتی یادم میاد با چه بدبختی پزشکی سراسری قبول شدم خودمو جمع می کنم و الان تو یه درمانگاه در تهران فرت و فرت مریض می بینه!!!
آره والا، کسی به خودت گیر میده فرت و فرت مردمو سوزن می زنی!
نبات داغو عملیا هم میخورن انگار!
الان یعنی لو رفته چون سوسولی دختری!
خوب منم عمل دارم!
من فقط از خین و خین ریزی می ترسم. از سوسک نمی ترسم!
حالا اگه خانم بچه ها گیر دادن واسه همچین عملی شما احتمالا باید مدارک مرخصی استعلاجی جور کنی بری یه شهر دیگه تا آبا از اسیاب بیفته ؟
طلاقش می دم آقا، طلاققققققققققققققققق.
کاشونی هستی؟
یادش بخیر دوره ارشد یه کاشونی داشتیم ... (خونواده رد میشه نمیشه بقیشو گفت!)
افتضاححححححححححححححح، آره اینجا خانواده رد می شه!
نتیجه گیری :کلاً سوسولی
فقط داستان خین و خین ریزی و عمل دماغ نیست اون خاطره زدن تو سر پیک کلاه به سر یا شکسته شدن پا
به قول خدابیامرز بنفشه ایشششششششششششش