شورش غربتی!2

اولش اینو بگم که من آدمی هستم که همونطور که برای سارای عزیز یا فاطمه عزیز گفتم توی میدون انقلاب روی میز شریکی با ظرف سس شریکی با یک سرباز فلافل می خورم و دنبال کلاس و اینجور چیزها در اونجا نیستم. انتظار دارم فلافلش گرم باشه و سسش مربوط به فلافل باشه و خوشمزه. انتظار هم ندارم میزمو تمیز کنند و خودم باقیماده غذامو میندازم دور!

یا اینکه توی خونه شده که موقع کتلت پختن کتلت افتاده زمین و با یک نگاه به اینور اونور و دیدن اینکه کسی نگاه نمی کنه، دوباره برگردوندم توی ظرف و خوردمش و مریض هم نشدم. به اندازه دونه دونه ریشهای بن لادن هم بدون شستن دستهام غذا خوردم و مریض نشدم، یعنی همچین معده تراکتوری دارم.

بحث بعدیم اینه که وقتی دارم رستورانی می رم که خودشو جز رستورانهای لوکس می دونه و یک سایت که خودشو حرفه ای و متخصص کار می دونه اونو از طریق رپرتاژ آگهی معرفی می کنه، انتظار دیگه ای دارم.

حالا قدم به قدم چیزایی که دیدم و تحلیلمو می نویسم.

من در فرم نظرخواهی رستوران به شدت انتقاد کردم و مشخصات و شماره تماسمو نوشتم که اگر کسی خواست پیگیری کنه بتونه و دلایلمو بگم چون اتفاقی نیوفتاد توی سایتی که رستورانو معرفی کرده بود نوشتم که خبری نشد، بعد گفتم مگر چلاقم خودم می نویسم. مشخصاتم هم هست آدرس هم می دم تا مدیر رستوران بتونه منو پیدا کنه، شاید خواست بهم حق السکوت بده که البته من قبول می کنم و بعدش تکذیبیه می نویسم. اینقدر اخلاق دارم، والا.


 

 


اسم رستوران : شاندرمن، بلوار کشاورز، روبروی هتل اسپیناس

سایت معرفی کننده : فیدیلیو

روزی که رفتم دوم فروردین بود و ساعت 1 بعد از ظهر


  1. ورود : سالندار خانمی که در هنگام ورود خوش آمد می گه کاملا" طبق وظیفه این کلمات را می گه حتی یک لبخند ضمیمه نمی کنه آدم دلش خوش باشه. من اینجا بحثی در مورد خوش هیکلی و بد هیکلی ندارم ولی هر شغلی فیزیک خودشو داره. همونقدر که مدیر رستوران یا آشپز چاق جذابه، سالندار چاق غیر جذاب. مدیر رستوران به نظرم باید ایشون رو به جای دیگه انتقال بدن یا ازشون بخوان برای سلامتی خودشون و حفظ شغلشون کمی به کاهش وزن بپردازه.
  2. دکوراسیون : نه خیلی خوب نه خیلی بد، چیزی که به نظرم رسید این بود که هنوز رد رنگ روی پینیه ها بود. خوب این شغل ماست و اولین چیزی که به چشممون میاد تمیزکاری و ظریف کاری آخر کاره. می خواد توی پتینه ها فولاد کار شده باشه وقتی آخر کار یک دستمال روی کار کشیده نشده و مجری کارگرشو مجبور نکرده زحمت این کارو بکشه، اشکال دو نفره، هم مدیر رستوران که کارو بدون تمیزکاری تحویل گرفته یا حوصله نداشته، که business بوده چرا وقت صرفش نمی کنه یا نمی دونسته که باید یک کار بلد می گرفته به عنوان مشاور. هم مجری کار که فیدیلیو خودشو به عنوان مجری حرفه ای معرفی می کنه. حرفه ای تعریف داره، یکیش همین دقت در جزییاته.
  3. چیدمان میز : خوب بود. من انتظار داشتم ست قاشق چنگال فرق بکنه ولی خوب برند متوسط به بالایی بود. ست رومیزی با قاشق چنگال ست نبود. بازم بحث حرفه ای بودنه و رستورانی که می خواد خودشو لوکس نشون بده. باید از برندی استفاده کنه که ست رومیزی کامل داشته باشه نه اینکه قاشق چنگال یک اسم، نمکدان و ... یک اسم. تا شدن دستمال سفره که ساده ترین حالت ممکن بود یعنی مدیر رستوران از همکاراش نخواسته بود روش تا زدن دستمال سفره رو یکبار توی مجله های آشپزی نگاه کنند تا حداقل روش تا زدن دستمالها با روش تا زدن مجید 8 ساله از تهران فرق بکنه! لوکس بودن از همین جزییات میاد که خرجی هم نداره ولی به چشم میاد. دستمال کاغذی روی میز تا شده بود و توی جا دستمالی گذاشته شده بود یعنی کسی قبل از منِ مصرف کننده به دستمال یکبار مصرف دست زده. بازم می گم بحثم اینه که من توی خونه شاید جور دیگه ای باشم ولی اونجا ادعای لوکس بودن ندارم. هیچ کجای دنیا به دستمال یکبار مصرفِ کسی دست نمی زنند. حتی با دستکش اوتوکلاو شده. وقتی اون دستمال توسط کسی لمس بشه در اون کلاس، باید انداخته بشه دور. راستش به قاشق چنگال خودم نگاه نکردم ولی دیدم میز کناری که چیده می شه با دستکش سفید لک روی قاشق گرفته می شه، اونم جلوی چشم منِ مشتری! می دونم آب تهران املاح داره و به هرحال قاشق لک می شه ولی این کارها مال توی ظرفشوییه نه سالن پذیرایی، از دید من یعنی مدیر رستوران یا سرآشپز حواسشون نیست اگر نخوام بگم اصلا" براشون اهمیت نداره!
  4. سالادبار : راستش من ندیدمش. یعنی همراهم گفت نرو سراغش. خلاصه گزارش این بود که اینقدر سالادهایی که سیب زمینی داشت تازه (!!!!!!!!!!) بود که به سختی از قاشق جدا می شد. وقتی که خوردمشون به این نتیجه رسیدم که در این رستوران چیزی به نام دور ریختن شاید تعریف نشده. سالاد کاهو که به دلیل پلاسیده بودن کاهوهاش اصلا" سر میز نیاورده شد تا من همونجا دعوا راه نندازم! سس هم که توی رستورانی که سرآشپز داره با بازکردن در شیشه سس مایونز و قاطی کردن با مواد سالاد باید فرق بکنه. دریغ از یک طعم متفاوت. بی ادبی به دکتر تکتم نباشه ولی ایشون برای سالاد ماکارونی یه قاشق ماست اضافه می کنه تا هنری داشته باشه تازه همه اهل و عیالند و با هم از این حرفا ندارند. موضوع همون ادعای لوکس بودن و حرفه ای بودنه.
  5. سفارش غذا : سفارش استیک گرفته شد بدون اینکه بپرسند چه جوری می خوایدش!!!!!!!!!!!!!!! البته بعدا" فهمیدم چرا.
  6. نوشیدنی : از یک برند معمولی و گرم بدون یخ روی میز. وقتی دیدم یخ رو چه جوری میاورند دیگه یخ نخواستم. بازم بحث ادعای لوکس بودن رستورانه. توی این مدل رستوران ها سالندار از مشتری می پرسه که آیا نوشیدنی رو بریزه یا نه به خصوص اگر نوشیدنی گازدار باشه. چون اونها بلدند نوشیدنی رو جوری توی لیوان بریزند که حداقل گازش تخلیه بشه و تا آخرش گازدار بمونه(البته شک دارم که بلد بودند!) بریم سراغ یخ. چیزی که دیدم یخ دانهای کریستالی بود که تا 2/3 ظرف آب بود و یخ های کوچکی توش شناور بود که سالندار با انبر یخ اونها رو صید می کرد و می ریخت توی لیوان مشتری ها. دیگه تحمل این بی ادبی رو نداشتم و از یخ صرف نظر کردم.
  7. پذیرایی : باز هم بحث لوکس بودن رستورانه. توی رستورانی که ادعای لوکس بودن داره قاشق چنگال روی میز قبل از نشستن مشتری برای تزیینه. وقتی مشتری می ره سمت سالادبار باید قاشق چنگال روی میز عوض بشه و ست جدید گذاشته بشه چون ممکنه در مدتی که روی میز بوده کثیف شده باشه یا خاک روش نشسته باشه. لوکس بودن با همین جزییات  تکمیل می شه. اگر هم مشاور ادعای حرفه ای گری داره باید اینهارو آموزش بده وگرنه اسمشو خرج همچین جایی نکنه.
  8. غذا : من استیک سفارش دادم. شاید غذاهایی که ما سفارش دادیم غذاهای اصلی رستوران نبود ولی دلیل نمی شه اینقدر بد باشه. تزیین غذا که در حد مجید 8 ساله از تهران هر تکه از غذا یک کپه در ظرف بود. سس قارچ استیک مایع کرم تیره ای بود که تمام کف ظرف رو پوشونده بود به جرات می گم معلوم بود که چند باری ته گرفته بود و با اضافه کردن آب رقیق شده بود ولی خوب یه ذره آبش زیاد شده بود و سوپ شده بود. دقیقا" شمردم چون می دونستم می خوام اعتراض کنم، دو پره قارچ توی سس قارچ بود، دقیقا" دو تا. اینقدر استیک کوبیده شده بود که کاملا" بیفتک بود، به جان ابولفضل تو هیچ جای دنیا به اون نمی گند استیک.الان فهمیدید چرا نپرسیدند استیک چه جوری می خوام، چون بیفتک رو به اسم استیک سرو می کنند. فقط اندازه استیک در حد رستوران لوکس بود دقیقا" مثل رژیم دکتر تکتم اندازه کف دست یعنی یک فلاپی دیسک کوچک قدیمی. وقتی دیدمش قشنگ یاد تکتم و رژیمش افتادم! تازه گوشت با کوبیدن اون اندازه شده بود یعنی اصلش باید خیلی کوچکتر بوده باشه. سیب زمینی کنار گوشت کاملا" صنعتی و از این سیب زمینی نیمه سرخ کرده یخ زده توی بازار بود که همه ما می تونیم از اولین بقالی بخریمش. یعنی سرآشپز دیگه داشت شوخی دستی می کرد با آدم توی مخلفات غذا. اینقدر به خودش زحمت نداده بود که بده کمک هاش سیب زمینی پوست بگیرند و قاچ کنند و سرخ کنند. رستوران با فست فود فرق داره یا لااقل من فکر می کنم فرق داره. سبزیجات بخارپز هم به کدو و هویج خلاصه شده بود. دریغ از دو تا تکه هویج یا کدوی یک اندازه یا یک شکل، بابا خرجش یه قالب 7000 تومنیه. خلاصه اینقدر بد شکل بود که امتحانش نکردم. اینجا اسم می برم : رستوران کوکو بالاتر از سینما آزادی که الان صرافی شده( من بدونم آشپزش کجا رفته حتما" میرم رستورانش) یه ترکیب بادمجون و کدو کنار استیک می گذاشت اندازه یک قاشق اینقدر خوشمزه بود که منی که بادمجون زیاد دوست ندارم و حساسیت شدید بهش دارم بعضی اوقات خوابشو می دیدم( به این می گن سرآشپز، امضا داشت استیکش). مزه چون چیز سلیقه ایه نمی شه نظری در موردش بنویسم ولی گوشت به طور مشخص بو می داد. آشپز زحمت مزه دار کردن گوشت بوگندو رو نکشیده بود نه بوی پیاز نه بوی سیر نه ترشی نه شوری هیچی. بی انصافها یه سس کچاپ یا باربکیو هم روی میز نمی ذارند که آدم دسته گلشونو به مدد اونها بده پایین. غذای همراهم که میگو پفکی بود که اینقدر بوی ضخم می داد که اشتهای منو هم کور کرد. بازم می گم سس مخصوص سرآشپز از دید من در یک رستوران لوکس با مخلوط پیازچه و سس مایونز فرق داره. چون حجم غذا کم بود به دلیل ادعای لوکس بودن باید به اینجور چیزها توجه بشه که از دید من اصلا" براشون اهمیت نداشت.
  9. تسویه حساب : دیگه بیخیال بودم و خیلی اهمیتی نداشت. اون فرم نظرخواهیشون به قول جوونا توی حلقم بود. نظرخواهی یعنی من فکر همه چیزو کردم دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه، تو بگو چی دیدی!


این بود انشای من. کمک کنید یک تغییری ایجاد کنیم.


نظرات 14 + ارسال نظر
سارای یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 12:38

امروز غیر از من و تو کسی اینجاها پرسه نمیزنه...
ماشاء الله به ریزبینی ات مهندس... مسئله اینجاست که مث تو نمیتونم اینقد دقیق بگم... مثلن در بحث رستوران ها و هتل ها و سایر مراکز در شهرستان ها گاهی دلم نمیاد، فکر میکنم اینجوری وجهه شهرمون خراب بشه... نمیشه آیا؟؟؟
من بیشتر میخوام آبروی محصولات غذائی را ببرم... و خواهم برد...

اگر می خوای انتقاد کنی باید درست انتقاد کنی وگرنه نکن. اگر بتونند بپیچونتت دیگه حنای آدم رنگ نداره. باید جوری حرف زد که طرف بدونه قصد خیر داری. من می خوام حداقل یک جایی توی تهران باشه که بتونم مهمونمو توش ببرم و بتونم پز بدم. کوچک فکر نکنیم. فقط من و تو نیستیم اگر درهای مملکت باز بشه و سرمایه گذارها بیان ایران کجا می خوایم ببریمشون که آبرومون نره. سرمایه گذار به همین چیزا دقت می کنه، کلاس خودمونو بهش نشون می دیم با پذیرایی و بهش می گیم تو چه کلاسی باهامون رفتار کنه.
به نظرت اگر سطح سرویسشون بره بالا، وجهه شهرتون بالا نمی ره. اگر الان این کارو بکنی و تغییری ایجاد کنید، بعدا" بخواید سرمایه گذار جذب کنید برای شهرتون بهتر نیست.
شاید هم من خیلی کلان نگاه می کنم.
خیلی دقت کن توی انتقاد اگر ضعیف باشه می شه تبلیغ، تبلیغ منفی هم خودش تبلیغه می شی کارمند مفت برای اونها بدون ریالی خرج اسمشون توی دهنها میوفته، این وسط کی سود می کنه؟

سارای یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 12:47 http://damanekhali.blogfa.com

مهندس من یه وبلاگ دارم که مطالبش برای دل خودمه ، ولی خیلی خوشحال میشم یه رد پایی از شماها اونجا ببینم...

منظورتونو نفهمیدم. راستش مطالبتونو می خونم ولی دیدگاهم با شما فرق می کنه و اگر نظر بذارم آزار دهنده خواهد بود ولی مطمئن باشید می خونم. ردپای خوندن مطالبتونو اگر خیلی دقت کنید توی مطالبم می بینید. من یاد گرفتم آروم آروم نظرمو بگم چون به طور ژنتیک بسیار تند و تیز یا به قولی بددهن هستم و خیلی هارو آزار دادم. دیگه اینقدر تجربه پیدا کردم که اگر فکر کم نظرم درسته ولی برای شنونده آزاردهند اونو جوری تغییر بدم و نرمش کنم که شنونده دوستش داشته باشه حتی اگر چند سال طول بکشه.

پدرام یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 16:27

خوب بود مهندس جان، یه چیزهایی یاد گرفتیم ولی موضوع اینه که این نکات را مشتری ها باید بلد باشن تا از رستوران این سرویس ها رو بخوان.

خوب من منظورم فقط رستوران نیست هر چیزی که مامصرف می کنیم و می فهمیم کیفیت نداره یعنی می فهمیم کیفیت چیه که حالا متوجه عدمش شدیم. فقط باید یاد بگیریم چه جوری بگیم که باعث اصلاح و ارتقا بشه.
بعدش کسایی که میان اینجا یعنی اینترنت بازند، یعنی آنی می تونند چیزی که می خواهند رو پیدا کنند شما چیزهایی که برای من می فرستید من می خونم و یاد می گیرم بجز دری وری هایی که برای خنده می نویسم چیزهایی می نویسم که بقیه می خونند که یاد می گیرند، اینطور نیست؟

drSEP یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 22:23 http://www.pezeshkejavan.blogfa.com

بابا ترکوندی! بیا ی سایت بذار بجای فیدلیو ما حمایتمان را اعلام می کنیم

حمایت نمی خوام، توجه می خوام.

ماهی دوشنبه 11 فروردین 1393 ساعت 17:17

یه جوری توضیح دادین احساس کردم خودم تو اون موقعیت بودم چه جوری خوردین اون غذارو منم دلم پره شما انتقاد از رستوران کردین منم یاد رستوران افتادم اگه مشکلی نیست درباره رستورانایی که رفتم بگم خیلی دلم پره

هر جور دوست دارید بنویسید ولی کلا" حسی ننویسید بعد هم یک قول بدیم که جایی که کیفیت نداره نریم تا ادب بشن.

ماهی دوشنبه 11 فروردین 1393 ساعت 17:38

چقد خوب که آنلاین حضور دارین
من با نوشته شما کلی چیزم یاد گرفتم و دوس دارم نظرمو بگم که جدای انتقاد یه ذره آدمایی مثل خپدم اطلاعاتمون بیشتر بشه و از حقوقمون بیشتر بدونیم، ولی راضی کردن مامانو بابام تو استفاده نکردن از کالای بی کیفیت خیلی سخته

من کی گفتم به بقیه گیر بدیم؟
چه کار به بقیه دارید؟ اول خودمون.

یامور دوشنبه 11 فروردین 1393 ساعت 18:03 http://happyscene.persianblog.ir

وای تو این بحث دل من خیلی پره
تا همین چند وقت پیش همیشه دلم میخواست غذاهای جدید رو ازمایش کنم یا چیزایی که تا حالا نخوردم اما این قدر افتضاح بوده کیفیت ها که الان دارم به سمت غذاهایی مثل جوجه کباب و اینجور چیزا میرم که حداقل بشه خوردشون :|

همین رستوران ها و کافی شاپ ها و فست فود های اطراف ولیعصر و اینجور جاها هم قبوله؟
همینجا بنویسم؟ ایمیل کنیم؟ تو وبلاگمون بنویسیم؟

تو وبلاگ بنویسید لینک بذارید من لینک کنم. چون شما وبلاگ دارید. یازم سفارش می کنم حسی ننویسید. جوری بنویسید که کس دیگه ای هم بره همونو ببینه.

اسپرسو چهارشنبه 13 فروردین 1393 ساعت 13:51 http://espresso.persianblog.ir

سلام، با اجازه لینکتون کردم. پایه بالا بردن فرهنگ از خودمون هستم

مراقب باشید من خیلی لینک مناسب فرهنگی نیستما!

آسمانه پنج‌شنبه 14 فروردین 1393 ساعت 20:30 http://asemaneh2007.blogfa.com

سلام غربتی عزیز
اول سال نو تبریک میگم
سال جدید رو با انتقادهای تند و تیز شروع کردید خدا رحم کنه به بقیه ش
اما خیلی جالب و دقیق و عادلانه نوشتید همینطور که گفتید حسی نبود ایراد همراه با مقایسه
درمورد این موضوع خیلی میشه مثال آورد اما اینکه دقیق بهش بپردازیم یه هنره
منم موافقم با این کار اگه تونستم به خوبی شما انتقاد بنویسم حتما بهتون خبر میدم تبادل لینک کنیم

سلام
سال نو شما هم مبارک
هنر نیست یک جور تمرینه منم از اولش اینجوری نمی نوشتم اینقدر آه و ناله و نسبی نوشتم و بهم گفتند دوباره بنویس که الان مرض جزییات گرفتم.

عطیه شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 09:35

ریزبینی خیلی خوبه جناب پیش ساخته ساز اما اینجا ای را نه.
جز اینکه بیشتر حرص بخوری هیچی نداره. تو همین عید 1جا رفتیم شام بخوریم. من موقعی که اومدم قاشق رو بردارم دیدم روش مو هست. عوضش کردم. سالاد رو که باز کردم، گوشه ی اون هم مو بود. بازهم بخاطر اونایی که باهاشون داشتم شام میخوردم چیزی نگفتم که چندششون نشه. آخرای شام بود که 1موی دیگه توی ظرفم دیدم. دیگه شام نخوردم. همه که غذا خوردنشون تموم شد، آقایی که شبیه همه کاره ها بود رو صدا کردم. اول بهم گفت نشونم بده موهارو. نشونش که دادم گفت من دنبال 1آتو هستم که حال این پرسنل رو بگیرم اگه زودتر میگفتید شامو عوض میکردم و خلاصه جلو من کلی قاطی کرد بعد خیلی خوش خرم قدح باده به دست رفت پیش بقیه همکاراش و شروع کرد به صحبت و خنده

اینجا ایرانه کی ایرانو می سازه من و شما. من مثال هم زدم مثل پسته پارسال خیلی جدی نیود ولی 10 تومنی تاثیر داشت.
من با کسی کار ندارم کار خودمو انجام می دم. هر کس سهمی داره اگر فقطِ فقط سهم خودمونو انجام بدیم یک تغییر کوچیک درست می شه. به نظرم شما هم انتظار تحول رفتاری با یکبار تذکر یا ایراد رو نباید داشته باشید کسی که دیدگاهش مثل شما نیست فقط وقتی عکس العمل نشون می ده که منافعش به خطر بیوفته وقتی منافعش به خطر میوفته که کسایی که مثل شما فکر می کنند فقطِ فقط سهمشونو انجام بدن. اونوقت اون طرف مجبور می شه که کاری بکنه. این کارها، کارهای زنان جامعه است، ریز ریز ولی مستمر یک کاری رو می کنند، سر و صدا هم نداره ولی تاثیر داره مثل آب.

یه کی یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 13:39

من یه چیزی به نظرم رسید . چطوره در مورد جاهای خوبی که رفتیم بگیم،و محصولات خوبی که دیدیم رو به هم دیگه معرفی کنیم؟

چرا که نه

سما سه‌شنبه 19 فروردین 1393 ساعت 08:18

خیلی جالب و دقیق و ریز بینانه نوشتید

من که حوصله ام نمیگیره متن های بیشتر از 4-5 خط رو بخونم تا تهش رفتم!!!!!

جدا". عجب کمالاتی داشتم نمی دونستم!

حاجی سه‌شنبه 19 فروردین 1393 ساعت 22:11

بالا غیرتا اون سرآشپزه رو پیدا کردی یه ندا بده

شما هم همینطور خیلی کارش درست بود.

اعظم یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 ساعت 12:38

من می تونم یه رستوران اداره کنم

به سلامتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد