دکتر چوبکی گریان می شود

خوب از اونجاییکه قراره هر چی می شه بیام بگم یه وقت خدای نکرده آلو توی دهنم خیس نخوره، هفته پیش کلا" کارخونه ما ماتمکده بود.

از اینجا به بعد پاچه خاری دکتر چوبکی رو می خوام بکنم، شما که حوصله نداری برو یه دور بزن بیا. (آخه آدم بخواد ماشینشو عوض کنه شما که پول نمی دی، دکتر چوبکی می ده، برای همین پاچه اون در اولویته)

بیماری خواهر دکتر چوبکی باعث شد که ما اون روی لطیف دکتر رو هم ببینیم!!!!!!!!!!! یعنی ما همیشه دیده بودیم که دکتر داد میزنه، لازم باشه فحش میده، زور میگه و ماها باید دست به سینه باشیم که اوامرشو در راستای کار انجام بدیم. حالا همچین گودزیلایی یه دفه شد مادر ترزا، صبح تا شب توی کارگاه با دست کار می کرد و گوله گوله، عین اون موجودات بودند توی سرندیپیتی گریه می کرد. ما هی جعبه جعبه دستمال می خریدیم می ذاشتیم نزدیک دستش، مبادا دست چلمیشو به ابزاری، دستگاهی نزنه که بعدا" رغبت نکنیم دست بهش بزنیم.

خیلی گریه می کردا، هی هم بهش مایعات می دادیم یه وقت آب بدنش کم نشه بنده خدا. دیگه وضع یه جور شد که ما فکر کردیم آبجی خانم که فقط یک سال از دکتر ما بزرگتره به رحمت ایزدی رفتند و ایشون رو نمی کنند. وقتی به منزلشون زنگ زدیم دیدیم آبجی خانم گوشی رو برداشتند و با روحیه در حد تیم ملی، داشت پیگیری می کرد که آیا خاله های بنده که در بلاد راقیه هستند می تونند پروتز با استاندارد بالا برای بعد از عمل ایشون بفرستند، چون به زودی عروسی دعوت هستند.

تازه سفارش دکتر چوبکی رو هم کردند که یه وقت مریض نشه!!!!!!!!!!!!!!!!

تازه فهمیدیم دکتر برای چی گریه می کرده، مثل الان من، برای خودش گریه می کرده که از این به بعد شاید آبجیش خیلی حوصله مشکلات ایشون و سنگ صبور بودن براشونو نداشته باشه. از قدیم گفتند کسی که خواهر نداره هیچی نداره و فهمیدیم که ما هم جز هیچی ندارهای این دنیاییم.


خوبی دکتر چوبکی این بود که در حالیکه گریه می کرد کار هم میکرد و زیاد پاپی بقیه نمی شد، البته می گفت خیلی حوصله کار فکری ندارم و کار دست باید انجام بدم. چون نجار هم هست واسه خودش از نئوپانها یه راه پله ساخت.

عکس های ساخت و مونتاژشو براتون می ذارم. بعدش یکی از خریدارهامون که براش یه نیم طبقه ساختیم امسال، تصمیم گرفت به جای بالابر، پله بذاره که از شانسش، پله آماده داشتیم و با یه تغییر کوچولو، پله ها به کارش اومد.


 

 

















من که می گفتم اینقدر اشک صرف ساختن این راه پله شده که بیشتر شبیه منبره تا راه پله، عکساشم همینو میگن.




اینم محل قرارگیریش در محل نصب اصلیش.







نیکلاس کیج یه فیلم داره به اسم "دزدیده شده در 20 ثانیه"، ما هم این پله هامون اسمش " نصب شده در 20 دقیقه" است.



نظرات 22 + ارسال نظر
بنفشه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:05

حالا چرا انقدر گریه میکنه؟! مردا که گریه نمیکنن!

نمی دونم، عجیب بود. مردا به کنار، گودزیلاها که اصلا" گریه نمی کنند.
البته الان دیگه گریه اش قطع شده

بنفشه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:07

چه پله های جالبی! محکم هم هستن دیگه ایشالا؟! آدم 120 کیلویی رو هم تحمل میکنه احیاناً؟!

البته. توی طراحی پله علاوه بر وزن به نوع کفشهای افراد هم باید توجه کرد. هرچی مد پاشنه کفش زنونه باریکتر باشه، طراحی حساستر میشه. من اینارو تازه یاد گرفتم!!!!!!!!!!!!!!!

بنفشه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:08

اون برادر لباس سبزمون کی هستش؟!

دکتر چوبکی گریان

نازنین چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:11 http://chistansara.blogsky.com/1392/07/03/post-4

بسیار زیبا و عالی
خدا قوتتون بده

ممنون. دست حق پشت و پناه شما

بنفشــــــــــــــــــــــــه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:35

ماشالا عدم گریه که بیشــــتر بهشون میاد! زنده باشن ایشالا!

مشکوک می زنیا!!!!!!!!!!!!

م؛ط چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 18:17

سلام؛آخی نازی من بیچاره هم هیچی ندارم خداییش بی خواهری خیلی سخته بگذریم ماشین خریدی شیرینیش فراموش نشه بی زحمت

ای خواهر، ای خواهر

ثریا چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:16 http://uarlkd.blogfa.com/

چقده خوشگلن این پله ها ...
عجب خاطره ای براش شده این پله ها
انشالله همتون صحیح و سالم باشین
(این آیکون بوس رو خیلی دوست داشتم بذارم فقطم وب شما از اینها داره! ببخشید دیگه )

آره پروتز کرده

استادجان!!! چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:17 http://www.lakoojanjan.blogfa.com

عکس خووووشگل
پ.ن: چه خواهر باحالی داره این دکتر چوبکی شما. امیدوارم زوووودی خوب بشه

مرسی، منم بهش با این خواهرش حسودیم میشه.

بنفشه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:58

مریم چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 23:07

سلام امیدوارم حال خواهردکترچوبکی هرچه زودترخوب بشه آمین

یک بیوتکنولوژیست چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 23:32 http://1biotechnologist.blogfa.com/

سلام

آقا نئوپان برای پله مناسبه؟

نمیشکنه فورا؟

آقاجان چیزی به عنوان نحوه انتشار نیرو در مهندسی وجود داره. مثل اینکه اون کفشها هست مثل راکت بدمینتون تور توریه توی برف پاشون می کنند اهالی قطب. اگر ببینش فکر می کنی الان پاره می شه ولی باعث میشه نیروی وزن بر واحد سطح پخش بشه. هر شی علاوه بر بافتی که داره در موارد مختلفی که استفاده میشه براساس فرمی که میگیره هم عمل می کنه.
مثالش: شما یه خودکارو بذار روی ورق a4 و بلندش کن، نمی شه و ورق تحمل وزن خودکارو نداره . حالا وسط ورقو تا کن و خودکارو بذار روی خط تا و بلند کن. مفهوم فرم در متریال مشابه اینجوریه.

بنفشــــــــــــــــــــــــه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 09:20

کاپشن قرمزی کجایی!؟

رفتم برای مادر بزرگم کلوچه ببرم

بنفشه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 09:40

ایشالااااااااا گرگه بخورتت راحت شیم!

پیش پای شما یه گرگ خوردم، کبابی بود!
قبلنا مهندس کشاورزی می خوردم، الان رژیممو عوض کردم

بنفشه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 11:00

هنوز از مادر زاده نشده کسی بتونه به یه مهنـــــــــــدس کشاورزی ی ی ی ی ی ی ی چپ نگاه کنه چه برسه بخورتش!

پس عمه خانم منه که می ترسه بره ماموریت یا گلخونه؟؟!!

بنفشه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:35

مگه عمه شما هم مهندس کشاورزیه!؟

فکر کنم

شیرین امیری جمعه 5 مهر 1392 ساعت 18:21

چه دکتر چوبکی لطیفی

اصلا چوبکی نبوده گویا..
عاشق این کارهام..
یعنی حتما باید بساط نجاری رو بالاخره یه جایی تو خونه ام به پا کنم..
نمیشه که همش دکتر چوبکی کارهای چوبی انجام بدن
خدا خواهرشونو هم حتما شفا بده

دوتا کار هست که همه دوست دارند انجام بدند یکی نجاریه یکی سفالگری. قبول ندارید؟

بی خاطره نمونی بلـند صلوات!

والا

آقا این پلکان رو همینجوری نصب کردید؟ برای زیباتر شدن ظاهرش کاری نمیکنید؟

دکوراسیون داخلی با ما نیست. اونجا یه آتلیه عکاسی پیشرفته است و برای دکوراسیون داخلی خیلی برنامه دارند. نصب روکش ها با کسای دیگه ست.

ونوس شنبه 6 مهر 1392 ساعت 16:24 http://www.venouse.blogfa.com

آخه هنرمندان بسیار تا بسیار حساس ترند
اینو شما که هنرمند هستید باید بهتر بدونید
خدا همه مریضا رو شفا بده

والا وقتی در بارگاه الهی هنر تقسیم می کردند من آخر صف بودم. این بود که از هنرها، یکم از از نوازندگی بهم رسید و از بین نواختن آلات موسیقی، دست زدن(کف زدن) من خیلی خوبه.
هرکی هم بگه دست زدن هنر نیست، زگیل دربیاره!

تکتم ( دکتر آشپز ) شنبه 6 مهر 1392 ساعت 19:00

دست زدن هنر نیست !
بشتابید بشتابید : بهترین راه درمان زگیل طب سوزنی راحت و بدون عارضه!!!!

تو فقط تو کار کسادی بازار ما هستیها، خیلی کارت درسته برو جواب کامنتهای خودتو بده

تکتم ( دکتر آشپز ) شنبه 6 مهر 1392 ساعت 19:04

منو باش که اینقدر قربون صدقت رفتم! عمرا مشهد راه بدمت!

کی، چی، من کجام؟ کی قربون من رفتی؟ چرا تهمت می زنی؟

تکتم ( دکتر آشپز ) شنبه 6 مهر 1392 ساعت 19:15

برو جواب کامنتت رو بخون. خصوصی هات رو هم چک کن!

خصوصی رو خوندم، خوب جواب نداره، راست می گی. البته اون فرد به شوخی نوشته و منو میشناسه. یه جوری خواسته تشویش اذهان عمومی کنه و گره بندازه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد