-
پست فنی-یه ویلای پیش ساخته دیگه با سازه lsf
شنبه 18 آبان 1392 14:14
اینم یه سبک دیگه، یه جورایی مدرن کار شده. سقفشم شیروانی نیست. کارفرما، سقف بلند برای پذیرایی می خواسته. قشنگی کار وقتی معلوم میشه که محوطه سازی انجام بشه. اعتراف می کنم یه جاهایی از چمن کچل، کوچول بود، درستش کردم قشنگ به نظر بیاد. شما به بزرگواری خودتون ببخشید.
-
پست فنی-یه ویلای دیگه با سازه lsf
پنجشنبه 16 آبان 1392 14:58
-
بازم شرمنده شدم
پنجشنبه 16 آبان 1392 14:04
امروز search هایی که به وبلاگ من می رسه رو برای اولین بار نصب کردم و نگاه کردم. عکسشو پایین می ذارم. یکیش خیلی خنده داره. از همین جا هم از ایشون برای تلف کردن وقتشون معذرت می خوام.
-
پست فنی_وقتی می گم lsf منظورم چیه
چهارشنبه 15 آبان 1392 13:57
خوب یه نمونه براتون از ویلای lsf می ذارم که در محل ساخته میشه. فونداسیون ریخته میشه و سازه نصب می شه و باقی کارها. باید چاه قبل از کار ما کنده شده باشه یا حداقل ورودی چاه جذبی مشخص شده باشه تا ما بتونیم لوله ها به هم برسونیم. دقیقا" مثل ساخت و ساز معمولی. توی عکس پایین می تونید مسیر لوله های برق رو ببینید که توی...
-
پست فنی_سوال و جواب
چهارشنبه 15 آبان 1392 11:11
سلام هر سوالی در مورد نحوه ساخت، شکل و قیافه یا هرچیزی در مورد کار ما به ذهنتون می رسه ازم بپرسید. به نظرم با توجه به نظراتی که اومده، موقع بدی نیست که یه پست اینجوری بذارم. اصلا" فکر نکنید که سوالی که می پرسید، عجیبه یا اینکه ممکنه به نظر کس دیگه ای غیرحرفه ای بیاد. اتفاقا" بیشتر مواقع این جور سوالها، سوال...
-
پست فنی_خاطره از کاری که به هیچ رسید
دوشنبه 13 آبان 1392 16:37
به به، خواننده های عزیز. راستش از اینجا چندتا مشتری جدی برای خونه ها یا محصولات میانه پیدا کردیم و چند نفری هم محصولشونو بهمون معرفی کردند. برای همین یه ذره خجالت می کشم خنده دار بنویسم. امروز می خواستم اسم وبلاگو برای فردی بگم، آخرش روم نشد و مجبور شدم براشون sms کنم!!!!!!!!!!!! گرچه هدف اصلیم از وبلاگ همین بود که...
-
خواننده مداری4
پنجشنبه 9 آبان 1392 12:30
بازم اخلاقم ورزشکاریه، یه فیلم جدید گذاشتم. اجاق کورا دلشون بسوزه.
-
شرمنده شدم
سهشنبه 7 آبان 1392 15:27
داشتم آمار وبلاگو نگاه می کردم یکی ساعت 1:53 دقیقه صبح به وقت محلی خودشون در بلاد راقیه (ریچموند-آمریکا) آخرین پستمو خونده بود. خیلی شرمنده شدم. بابام جان بخواب فردا صبح باید بری سر کار برای سرمایه داران چپاولگر کار کنی، من که راضی نیستم، خودتو اذیت می کنی .
-
خاطرات چند خطی18-دکتر چوبکی در مدرسه
سهشنبه 7 آبان 1392 11:14
پی نوشت اضافه شد! این پست یه مقداری بی نامو سیه و از همین الان می گم که چیزی که می نویسم عین خاطره دکتر چوبکیه و بی احترامی به هیچ شغل و کسی نیست و اگر صاحب شغلی بهش بر می خوره همون اولش نخونه. دو تا شغل در این پست درگیرند یکی نجار، یکی هم معلم. از اینجا به بعد اگر کسی خوند و بهش برخورد، ببخشیدا خودشو به دکتر معرفی...
-
خاطرات چند خطی17-فرودگاه مشهد2
دوشنبه 6 آبان 1392 17:06
داشتم چی می گفتم؟ آهان، خاطرات مشهد رفتنم بود. اولش یه چیزی بگم. توی محل کار اولم و شرکت فامیلای هیتلر، یه همکار داشتیم 2 سال از خودم بزرگتر بود و همش در حال بگو بخند بود و از اونجایی که پدرش تمکن مالی خوبی داشت، اصلا" آدم معقولی به نظر نمی رسید. برعکس وقتی پای صحبتش می نشستی آدم پخته و دنیا دیده ای بود و یه سری...
-
خاطرات چند خطی16-فرودگاه مشهد1
یکشنبه 5 آبان 1392 08:55
خوب بذارید از کارهای قبلیم بگم الان، چون اینقدر توی این 10-15 روز به قول مادر بزرگ مرحومم بهم خشار به ضمه خ (درست نوشتم، همون خشار) اومده که به فکر تغییر شغل افتادم به جان ابولفضل. همونطور که قبلا" گفتم توی کار قبلیم مجبور بودم هرچند وقت یه بار برم شهرهای مختلف که دفتر شرکت توش بود. البته منظور شرکت این بود که...
-
مردگی
چهارشنبه 1 آبان 1392 15:29
هستم ولی از خستگی گذشته، مردم. اینو ببینید، چون خودم خیلی خندیدم.
-
دیدید برگشتم-شمسه آینه
سهشنبه 23 مهر 1392 12:54
اولا" که الان حالم خوبه. ممنون از همگی که حال و احوال کردید. این مشکلم، راستش اسمشو نمی شه گذاشت مریضی، از دوره جوونی و خامی برام به یادگار مونده و اولین بار وقتی بوجود آمد که مچ (جوونا الان بهش چی میگن؟؟؟؟زیدمو) گرفتم و فهمیدم، سرش هم زمان در دو جا گرمه. خوب جهالت جوونی باعث می شد فکر کنم دنیا به آخر رسیده و چشم...
-
وقتی مثل خر ترسیدم
چهارشنبه 17 مهر 1392 13:04
اهالی محل، کارگاه نجاری و دفتر کار ما یکجاست و بصورت نیم طبقه از هم جدا شده، من خیلی حساسم که تمیز و مرتب باشه چون شاید کسی بیاد و بلاخره پذیراییمون نامرتب نباید باشه. بعضی اوقات که بچه ها به دلیل عجله یا شب کاری می رن سر پروژه، خودم دست به کار میشم و کارگاهو تمیز می کنم. یعنی ابزارهارو منتقل می کنم و دستگاه هارو تمیز...
-
پست ضرب الاجلی
سهشنبه 16 مهر 1392 14:10
سارای عزیز یه کامنت گذاشته در مورد پست قبل که با سانسور میشه این "عاشق این خلاقیتشونم ما که خیلی وقته تلویزیون ایران رو نمیبینیم اما همیشه برام سوال بوده که این اخبارگوها خودشون خندشون نمیگیره از گفتن این همه اراجیف و دروغ؟" یه حکایت هست بین صنعتگرها برای نشون دادن زشتی دلالی، اونم اینه که روزهای اول خلقت...
-
من فرهیخته استریلی هستم
سهشنبه 16 مهر 1392 09:43
جلال مقامی رو یادتونه؟ همون آقاهه که مجری دیدنی ها بود و صدای گرمی داشت. خیلی هم کار دوبله انجام می داد و همینطور مدیر دوبلاژ بود. اون زمونا که ما جوون بودیم و شما توی گهواره بودید، یه دفه این آقا کارشو ول کرد و خودشو باز نشسته کرد. من دانشجو بودم و یادمه خیلی از صداش خوشم میومد. خیلی از فیلمهارو به خاطر صداش نگاه می...
-
خاطرات چند خطی15-دکتر چوبکی و دوست آبجی
یکشنبه 14 مهر 1392 10:17
باز من خاطره ندارم و از خاطرات دکتر چوبکی استفاده می کنم. به قول بعضیها باروت ندارم! دکتر چوبکی جمعه رفته بوده خونه آبجی کوچیکه مهمونی اونم تنهایی!!! خوشگل خوشگل نشسته بوده روی مبل ادای خان داداش ها رو در میورده که دوست آبجی کوچیکه با بچه هاش میاد مهمونی و روبروی خان داداش صاب خونه میشینه و از همن اولش شروع می کنه...
-
دلیل شاهانه
شنبه 13 مهر 1392 09:41
تعریف می کنند که در موقع برگشتن ناصرالدین شاه از یکی از سفرهاش به بلاد راقیه، هنگام ورود به ایران، لب مزر، مرزبانها توپ در نمی کنند. خوب شاه بوده واسه خودش، رییس مرزبانها رو می خواد و می پرسه برای چی توپ در نکردید. رییس مرزبانها میگه به هزار و یک دلیل. شاه می پرسه دلیلات چیه؟ رییس میگه باروت ندارم. شاه میگه خیلی خوب...
-
خاطرات چند خطی14-اشنباهات لپی
چهارشنبه 10 مهر 1392 17:19
نمی دونم شما چه جوری هستید ؟ ولی غربتی از اون آدماست که وقتی اشتباه لپی بی نا مو سی پیش میاد نمی تونه جلوی خندشو بگیره و توی هر جمعی باشه بلند می خنده. حالا بریم سراغ سه تا نمونه، از الان بگم یکیش خیلی ناجوره، اگر خانواده از اینجا رد می شه داخل نشه!!!!! اولیش اینه که یکی از مدیر فروشهای شرکت قبلیمون از طرف مدیر...
-
خاطرات چند خطی13-خاطرات مشهد
سهشنبه 9 مهر 1392 15:54
امروز بنفشه یه comment گذاشته بود که ما رو به اسم پیشی ملقب کرده بودند. همین کلمه جرقه دوتا خاطره رو برام ایجاد کرد از چت کردن سرکار و ماجراهای مربوط به اون. آقا ما یه شوهر خاله داریم که از وقتی که یادمه توی خونه زندگی ما بود حتی وقتی خاله ام خیلی کوچک بود البته خوب به دلیل اینکه دوست صمیمی یکی از دایی هام بود. شما...
-
بررسی استراتژیک، راهبردی، کاربردی و غیره
دوشنبه 8 مهر 1392 09:20
آقا این مصاحبه رو بخونید، آدم از بیرحمی بعضی از دکترها زهره ترک میشه. مهرداد هم توی وبلاگ فروشگاه اتفاقا" یه پست داره تقریبا" در همین مورد. لامصب مربوط به این دوران سریع و ایده آلیست ماست، شو ها و خواننده های الانو ببینید، اصلا" یه ذره اینور اونور نیستند. یه اشکال نمی شه گرفت ازشون. درصورتیکه مثلا"...
-
خاطرات چند خطی12-بازیهای کودکی
یکشنبه 7 مهر 1392 13:11
صبح با یکی از دوستام داشتم در مورد بازیهای بچگیم صحبت می کردم. بعد از یه مدت گفت که کلا" خانوادگی خشن بودیم!!!! ما که راستش توی کودکی حالشو می بردیم، بقیه رو نمی دونم. یکی از جذاب ترین بازیهایی که انجام می دادیم ترکیبی بود از استپ هوایی یا هفت سنگ با قائم باشک. اینجور بود که کسی که چشم می ذاشت چهار تا توپ داشت و...
-
برای خالی نبودن عریضه-بانکهای ستارخان
شنبه 6 مهر 1392 17:12
والا امروز به کسادی مطلب خوردم و حرفم نمیاد. راستش روزهایی که با ادارات دولتی کار دارم، طبع لطیفم کور میشه و کلا" چیزگیجه می گیرم. امروز باید کار بانکی می کردم و بین سه تا بانک در حال تردد بودم، برای اینکه خیلی فعالیت نکنم مبادا سلولهای چربیم طوریشون بشه و احیانا" بعدا" نتونم توی روی ماهشون نگاه کنم،...
-
دکتر چوبکی گریان می شود
چهارشنبه 3 مهر 1392 15:32
خوب از اونجاییکه قراره هر چی می شه بیام بگم یه وقت خدای نکرده آلو توی دهنم خیس نخوره، هفته پیش کلا" کارخونه ما ماتمکده بود. از اینجا به بعد پاچه خاری دکتر چوبکی رو می خوام بکنم، شما که حوصله نداری برو یه دور بزن بیا. (آخه آدم بخواد ماشینشو عوض کنه شما که پول نمی دی، دکتر چوبکی می ده، برای همین پاچه اون در...
-
کانکس4-دزدی عکس کیوسک پارکینگ مگامال
سهشنبه 2 مهر 1392 16:56
به پی نوشتهای این پست مراجعه کنید از اونجایی که غربتی بیکاره، امروز داشتم توی اینترنت راجع به کانکس می گشتم که رسیدم به عکس زیر. این عکس از کار ماست ولی من توی مدارکم ندارم. جستجو باعث شد که آمپر بچسبونم و پیش پای شما یه دعوا راه بندازم. 2-3 بار که گوشی روم قطع کردند بعدش که دیدند ول کن نیستم گفتند که از اینا توی فلان...
-
خاطره دزدی2
دوشنبه 1 مهر 1392 15:53
همونطور که غربتی رو می شناسید، هر وقت خاطره کم میاره از خاطرات بقیه می دزده و توی وبلاگ میذاره. البته اینم بگم که چون بیوتکنولوژیست خاطرات سربازیشو داره تعریف می کنه و منم سربازی نرفتم و از طرف دیگه توی روزهای شروع جنگ 8 ساله ایران-عراق هستیم، گفتم یه خاطره جنگی بدزدم بیارم تعریف کنم. اولش بگم که من خیلی ایده آلیست...
-
کانکس3- کیوسک نگهبانی برج میلاد
دوشنبه 1 مهر 1392 10:46
های با شمام. شما خواننده ای که هی چیکون چیکون میکنی میری برج میلاد کنسرت! بله با خود شما، همون که حتی با ترس از گیر و گور گشت ارشاد حاضری بری کنسرت فلانی و بهمانی رو نگاه کنی. یه بار شده فقط یه بار خوب چشم بگردونی و کانکس غربتی اینارو توی ورودی اتوبان همت ببینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نشده، می گم ریز می بینید، نگید نه. گفتم وقتی...
-
امر خیر نامه
یکشنبه 31 شهریور 1392 12:47
شوخی اینکه کسی توی عکس ها قصد امر خیر نداره و مصاحبه مجله آسمان با این آقا باعث شد به داوطلبین عزیز پیشنهاد کنم این کیس را جدی بگیرند. دفتر کارش هم نزدیک میدون آزادیه و یه قلم بدهیش 1/2 میلیارد دلاره که توی مجله آسمان در جواب ادعای ویزر نفت که گفته بوده 2 میلیارد دلار، رقم دقیق قید کرده. آدم باید اینقدر اعتبار داشته...
-
دیدی بلد نیستی، حالا کو تا بهمن!
یکشنبه 31 شهریور 1392 10:56
یکی از همکارای ماست که وبلاگ منو می خونه. این پست تقریبا" برای ایشونه و یه جور کری و همچنین آموزش برای ایشون محسوب میشه. می دونید من سواد ساختمون یا طراحی یا هرچی مربوط به اون میشه رو ندارم و به شوخی چند بار در جواب commentاستادجان که از پست های فنی تعریف کردند توضیح دادم که خودم هم از نوشته هام چیزی نمی فهمم!!!...
-
کانکس 2- کیوسک نگهبانی پارکینگ مگامال
شنبه 30 شهریور 1392 12:27
یادتونه اولا از مگامال ازتون پرسیدم؟ خوب من که کلی کمالات دارم، کار بدون دلیل نمی کنم که ! می خواستم بدونم رفتید اونجا کارهای مارو ببینید یا اینکه اصلا" مارو ریز می بینید. خوب ما اونجا یه کانکس پارکینگ کذاشتیم با توجه به کانسپت ساختمون. قرار بود 6 تای دیگه هم از ما بخرند. اهالی بازار می دونند که هزینه ساخت نمونه...