این داستانم امروز پیش اومد. گفتم تنوری تنوری برای شما تعریف کنم.
رضای دست برنده در تارگتهارو که یادتونه، شرح شغلی ایشون جوریه که حدود 11000 نماینده شرکت در کل ایران را مدیریت بکنه علاوه بر دخل و تصرف در تارگتها!
امروز با یکی از نماینده هامون در مورد ورود به ایمیل شرکتی صحبت می کردند. در زیر می تونید مکالمه را بخونید :
رضای دست برنده در تارگتها : آقا وارد آدرس .... بشید، لطفا.
آقا : وارد شدم.
رضای دست برنده در تارگتها : خوب، شماره ... خودتونو به عنوان ایمیل وارد کنید.
آقا : شماره ... خودمو به عنوان ایمیل وارد کردم.
رضای دست برنده در تارگتها : حالا گزینه "رمز را فراموش کرده ام" را بزنید.
آقا : زدم.
رضای دست برنده در تارگتها : خوب، اگر شماره ... خودتون، درسته، عبارت امنیتی را وارد کنید.
آقا : ام، ام، ام، .................
رضای دست برنده در تارگتها: آقا، آقا، آقا
آقا : ام، ام، ام، .................
رضای دست برنده در تارگتها: آقا، چی شد؟ کجا رفتید؟
آقا : آقای رضای دست برنده در تارگتها، اینجا که نمی شه "+" وارد کرد، چی کار کنم؟
رضای دست برنده در تارگتها :
آقا :
خدا صبرش بده
یاددکتر چوبکی بخیر
سلامت باشید.
دکتر چوبکی سلام دارند خدمت شما، دوست داشتید ayne_atrin را در اینستاگرام دنبال کنید. صفحه دکتر چوبکیه.
چه وفادار
هنوزم برای دکتر چوبکی تبلیغ میکنه
پس چی؟
ایشون به نوعی چشم ما هستند!
سلام غربتی جان/ چه خوبه برگشتین آسمون ریسمون به هم ببافین/ خوندم و حض بردم/
ممنون