باز من خاطره ندارم و از خاطرات دکتر چوبکی استفاده می کنم. به قول بعضیها باروت ندارم!
دکتر چوبکی جمعه رفته بوده خونه آبجی کوچیکه مهمونی اونم تنهایی!!! خوشگل خوشگل نشسته بوده روی مبل ادای خان داداش ها رو در میورده که دوست آبجی کوچیکه با بچه هاش میاد مهمونی و روبروی خان داداش صاب خونه میشینه و از همن اولش شروع می کنه لبخند زدن و یه خط در میون چشمک زدن!!!!!!!!!!!!!!!
دکتر چوبکی یه ذره تحمل می کنه و بعدش پا میشه میره پیش خواهر زاده هاش تا مهمون بره. بعدش به قول خودش با سیاست خاصی با خواهرش شروع به صحبت می کنه که تو دیگه باید عروس دار بشی آخه چرا توی انتخاب دوستات دقت نمی کنی این خانمه از وقتی نشسته جلوی من داره چشمک می زنه و نخ میده. آبجی خانم میگه آره بنده خدا با همه همین مشکلو داره چون یکی از چشماش مصنوعیه و وقتی پلک می زنه این سوءتفاهم ایجاد میشه برای خیلیها!!!!!!
از جمعه ما پودر دکتر چوبکی داریم توی کارخونه. شانس آورده چشمکی، لبخندی، چیزی نزده برای خانمه، آبروی خودشو و آبجیشو نبرده.
این خاطره چرا مثل پولهای برره گوشه نداشته بید
پس کو بقیه اش؟؟؟
سلام چی شد؟پس ادامه مطلب کو؟
BLOGSKY امروز حالش بده
باتشکر!
آهان حالا شد؛غلط املایی ها هم درست شد
چه شانسی آورده دکتر چوبکی که انسان شریفی بوده و سوتی نداده

البته به این موضوع توجه داشته باشید که داستان از طرف دکتر چوبکی تعریف شده. شایدم چشمک زده، کتک هم خورده، برای ما اینجوری نعریف کرده.
سلااااااااااااام
خوبی شمااااااااااا؟ نهار چی داری؟ ژیگو میخوری؟
تازه فکر کن که سالاد شورهای گوجه ام هم رسیده و امروز از اونا هم پای نهار داریم
http://drashpaz.persianblog.ir/post/76/
ای مردم آزار، یادمه از این سالادها اون خانمه همکارم که اژدهابازی براش درمیاوردم، برام آورده بود. ولی به طبع کویری ها جور درنمیاد.
می دونی ژنمون با بی آبی جوره، چیزی نمی خوریم که آب بخواد بعدش، بعنی اینجور صرفه جو هستیم.
داییم جمعه از تهران میاد مشهد . اگر میخوری برگشتنی بدم برات بیاره ببینی دستپخت من یه چیز دیگه است. من اصولا چیز شور نمی پخم !
جدی میگم هان.
ممنون، همین که به فکر بودی از دست پختت، خیلی باحال تره. یه بار میام مشهد برام قیمه مجلسی درست کن، من قیمه خیلی دوست دارم.
عزیزمی. قیمه خورش مورد علاقه منم هست. تو بیا قول میدم قیمه درست کنم کنارش هم ماهیچه مخصوص دکتر آشپز بهت بدم
من بابامو به قیمه می فروشم. تهران تا مشهد که راهی نیست!
راست میگیا! از اون زاویه هم میشه دید!
ولی نیست که من رو راست و معصومم ذهنم اون وری نرفت
من اصلا" ذهنم مریضه!!!!!!!!!!
آیکون شوکول چشمک زن
استغفرالله از این همه بی ناموسی!
خاک به سرم
آخی بیچاره دکترچوبکی خیت شده حسابی ها!!!
حالافکرکن بیچاره چه حالی میکردفکرمی کردعجب تیکه ایه که دل خانومه روبرده.....دییییییییییییییییییی
آره والا
وبلاگ تعطیله، خودم که تعطیل نیستم
سلام؛حالا گیریم امروز تعطیل باشه چه ربطی به نظرات داره شاید یکی دلش خواست درمورد تعطیلی امروز نظر بده شما چرا قسمت نظرات رو بستی؟
وبلاگ خودمه
چرا...... آخه چرا؟؟؟؟؟
آیکون زجه موره نداری؟؟؟ بابا من به عشق وبلاگ تو صبحا میومدم سره کار. آخه چرااااااا؟؟؟؟ (زجه موره)
فکر می کردم به خاطر دریل شارژی میای اینجا!
نه بابا اون قضیه که کنسل شد همسر جان فرمایش کردند هر وقت صلاح دیدم نو میخرم. من به عشق خودت میومدم. آخه چرااااااا؟؟؟؟؟ زجه موره
چرا تعطیلی؟ دکتر چوبکی بابات برملا شدن قضیه اون خانومه تنبیهت کرده؟ کلا چند روزه بداخلاق شدی هان!
ببین شماره یک مشاور باشعور در تهران سراغ نداری؟ شوهر دوستم زدتش!!!
چند روزه اخلاقم گه مرغیه.
نه والا، چون معمولا" وقتی کتک خوردم کتک هم زدم، کار به کلانتری کشیده نه مشاور!!!!!!!!!
یه پست می ذارم در این مورد. روانکاور میشناسم، که بلند مدت کار میکنه مثلا" 3-4 سال ولی کسی که ضرب الاجلی کار کنه نمی شناسم.
ایییشششششششششششششششش خسیس
عاااالی بود
مرد باشی، یه خانوم بشینه جلوت بهت چشمک بزنه و تو چشماتو ببندی روش
فک کن جوابشو نداده باشه
آره والا
بیچاره دکتر چوبکی ضایع شده!خانمه هم حتما هر جا بره براش کلی دردسر شده وضع چشمش!
بنده خدا!
حالا خانمه خوشگل بوده یا نه؟!
خانم زشت هم مگه داریم؟؟؟؟؟
نـــــــــــــــــــــــع!
افرین
که تعطیل بوده!؟
سلام؛صبح بخیر؛ امروز هم کرکره ی وبلاگ پایینه؟
نه دارم می نویسم. یه چایی بخورید تا up کنم.