اینو نگاه کنید. توی فایلهای قدیمی پیداش کردم.
پی نوشت 1: دچار وسواس در نوشتن شدم، سه تا متن نوشتم، بعدش اینقدر دستکاریش کردم که کلا" حذف شد.
پستهای اولم همینجوری خودش سر ریز می شد ولی الان هی ملاحظه اینور و اونور و این کس و اون کس رو می کنم، در نتیجه کلام منعقد نمی شه.
به گروه خونم نمی خوره این حالت. اون آقا سبیلوهه که "کلیدر" رو نوشته چقدر زجر کشیده بوده. تازگی ها نویسنده ها هم جز افرادی شدند که من غصه شونو می خورم. یعنی اینقدر من قابل تقدیر و کار درستم!!!!!!!!!!!!!
کلا" جامعه نویسنده ها از اینکه غربتی خودشو عضو هیات مدیره اش می دونه به خودشون می بالند!
پی نوشت 2: عکسهای گل شیفته فراهانی در فستیوال فیلم مراکش رو دیدید؟ سلیقه من با لباس پوشیدن خانم فراهانی اصلا" جور نیست. به نظرم خیلی بدلباسه!!!
پی نوشت 3: اینم نگاه کنید، من نگاهش می کنم می ترسم، یعنی در کودکی تجربه ناموفق پرواز در خارج از جو رو داشتم؟
این تصویر ها از ایستگاه بین المللی گرفته شده (البته می گن، من اونجا نبودم)
پی نوشت 4 : امروز سر کار خیلی عصبانی شدم، یکی از خریدارهای ما که خیلی مرتب هم پرداخت نداره. با یه خانمه اومده دفتر ما. خوب خانمه از سر و شکلش و مدل لباس پوشیدنش معلوم بود در چه business فعالیت می کنه.
من مشکلی با حضور اون خانم در محیط کار نداشتم و اصلا" هم به خودم اجازه نمی دم که در موردش قضاوت کنم که چرا از این راه درآمد داره. ایشون که ما رو نمی شناخت، اون اقای خریدار ما رو می شناسه!!!!!! طرف چه فکری کرده که دوستشو آورده دفتر ما؟ داشت براش مارکت می کرد؟ ببخشید تو روح پدرش، پدرسگ- متاسفانه نمی تونم مودب باشم. آورده بود سطح فکری یا اخلاقیشو نشون بده؟ از قبل هم معلوم بود، لازم نبود جار بزنه.
کلا" جو دفتر یه جوری شد. همه داشتند در می رفتند. اینا هم که انگاری لیلی و مجنون!!!!!!!!!!!!!!!!
تا به حال مکان جور نکرده بودم که اونم به افتخاراتم اضافه شد.
پی نوشت 5 : هرکی نظری در تایید نظر من نذاره، نظرشو تایید نمی کنم. گفته باشم خیلی عصبانیم!
قبلاً دیده بودم
با حاله
شما برو تو کوچه خودتون بازی کن!
مرسی
اگه همه اینایی که بهشون میگی برن کوچه خودشون (یا وبلاگ خودشون یا هر چی ) به حرفت گوش کنن پس کی آمار بازدیدت رو بالا ببره آخه؟؟؟؟؟؟؟
پدرام یه تنه همه رو حریفه!
نگاه نمی کنم دیدنم نمیاد
باشه، هی عشوه بیاها
جالب بود

مرسی
سلام؛گوشیم فقط صدا رو پخش کرد حالا ظهر آقای همسر بیاد بریزم توی گوشیش ببینم نظر میدم ولی پسری خیلی با آهنگش حال کرد یه ذره هم باهاش نانای نانای کرد
نای نای نانایییییییییییی نای
بابا محمود! بابا دولت آبادی! بابا کلیدر! بابا کلنل!
پ.ن1: منم مشکلم همینه که یا از دانشجوهای نخبه می نویسم یا از خاله زنکی و قوم شوهر بازی!!!
پ.ن2: اعتماد به نفست عالیه مادر!
اون عضو هیات مدیره خیلی بهم حال داد، مدیونید اگر فکر کنید من خودم می خواستم عضو بشم. اینقدر اومدن، رفتند تا اینکه رضایت دادم.
گروه خونیت چیه عزیزم!؟
کلاً در مورد این دختر زیاد نظری ندارم
عکسارو ندیدم!
عزیز دل برادر، آ مثبت.
مهندس جان اففففففففففففففففففففففف
جامعه نوسنده ها
اهم
خود گلشیفته هم با نظرش ما در مورد بدلباس بودنش هم عقیده است
برای همینه که تا تقی به توقی میخوره لباسش رو ....
ای راست می گیها. از اون نظر به قضیه نگاه نکرده بودم.
تو خونه ی ما خیلی پیش میاد صدات کنن بعد ازت بپرسن “چی میخواستم بگم؟” و عجیب تر اینه که منتظر جواب هم میمونن!


خیلی پیچیده شد که!
منم اصلا از لباسش خوشم نیومد گل منگلی کلا همون لباس نپوشه سنگین تره
مگه هنر پیشه ها در بلاد راقیه با یه مزون خاص قرارداد نمی بندند که از محصولاتشون استفاده کنند؟
فکر کنم مزونه ورشکست شده بس که طراحش درپیت بوده و هرچی طراحی کرده داده خانم فراهانی پوشیده از دید من فشل بوده!
یک حس طغیانی تو وجودش هست که باعث میشه در مقابل نرم های موجود سرکشی کنه و سعی میکنه با متفاوت بودن این مخالفت رو نشون بده
این که گفتی یعنی چه؟
من کاری به درستی یا نادرستی گلشیفته ندارم.... فقط کاشکی زمانی اینکارو می کرد که پدرش بعد از 120 سال فوت شده بود و خواهرش هم تو سینمای ایران نبود.
فقط از طرز لباس پوشیدنش بدم میاد یعنی درستش با سلیقه من جور نیست. باقی کارهاشو چون هنرپیشه است می تونم هضم کنم!
فقط کاش خوش لباس تر بود.
یعنی :یک حس طغیانی تو وجودش هست که باعث میشه در مقابل نرم های موجود سرکشی کنه و سعی میکنه با متفاوت بودن این مخالفت رو نشون بده
همین دیگه
آهان منظورت خانم فراهانیه. این که درست می فرمایید.
ولی کاش خوش لباس تر بود!
منم سلیقه اش تو لباس پوشیدن (و ایضاً نپوشیدن) رو نمی پسندم ولی اصل مشکلم اینه که اصلاً با مدل بازی کردنش حال نمی کنم
پ.ن: به نظرم طغیان گری بچه گانه ای داره و از بین نُرمهای موجود فقط دم دستی ترین و پرهیاهوترین ها رو انتخاب می کنه واسه ساختارشکنی
نظر شما از همه نظرها به نظر من شبیه تره!
دستت درد نکنه جناب غربتی خیلی باحال بود این فیلم صورتیه
اون تصویر ماهواره ای که خیلی باحال بود
خواهش می کنم، خواهش می کنم.
این گلشیفته تا ایران بود ابروهاشم برنمی داشت ولی حالا چه بلایی شده واسه خودش. منم از لباساش خوشم نمیاد کلا لباس بهش نمیاد
اینقدر این بنده خدا رو نقد نکنید. من فقط منظورم لباس رسمی پوشیدنشه که خیلی بی سلیقه است از نظر من.
مهندس جان یکسری به وب نومزدت بزن
دارن زندگی اینده تو از هم می پاشونن
وای دیروز خونه بودم هی اومدم با موبایل کامنت بذارم هی میگفت کد تصویری اشتباهه حالم نداشتم لب تاپ روشن کنم دلم میخواست خرخره کد تصویری رو بجوم
میخواستم بگم تا خورشید اومد طلوع کنه که فیلم تموم شد. یه بار خواستیم طلوع خورشیدو ببینیما. راستی تبلت خریدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه آخرش نتونستم تصمیم بگیرم!
ای بابا واسه یه تبلت نتونستی تصمیم بگیری؟؟؟؟؟؟ فک کنم واسه همینه تا حالا مجرد موندیا.
دلیل اصلیش اینه که بی پول شدم. هی بیاد آبروی آدمو ببریدا!
رها
یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 18:19
منم سلیقه اش تو لباس پوشیدن (و ایضاً نپوشیدن) رو نمی پسندم ولی اصل مشکلم اینه که اصلاً با مدل بازی کردنش حال نمی کنم
پ.ن: به نظرم طغیان گری بچه گانه ای داره و از بین نُرمهای موجود فقط دم دستی ترین و پرهیاهوترین ها رو انتخاب می کنه واسه ساختارشکنی
پاسخ:
نظر شما از همه نظرها به نظر من شبیه تره!
یه خورده این پاسخت به رها رو اعصاب منه. کلا با نظرهایی که بیشتر به نظر یکی شبیهن اعصاب میزنم. گرفتی یا خصوصی توضیح بدم!!!
منم منظورم همون بود!
اوا اومده بودم بگم ما نهار قیمه دارید بفرما بزنم!
قییییییییییییییییییمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!



سلام غربتی جون؛ ما ناهار استانبولی پلو داریم؛ دوست داری؟البته با رب گوجه نیست با گوجه رنده شده
خیلی دوست ندارم. قدیما بهش می گفتم پلو قرمز. البته مفت باشه و خود آدم آشپزی نکنه، همه چیزو دوست دارم.
حالا مگه مجبوری بگی بی پولی که آبروت بره..... ما ناهار مرغ ترش داریم. یه غذای داغون کننده شمالیه. تا الان دیگه باید فهمیده باشی که من اصلیتم شمالیه(رامسر). یعنی وقتی میخوری داغون میشی اصلا له له
صداقتم همه رو کشته!
عزیزم ناهار چی دوست داری واست بپزم!؟
الان هیچی
ایش!حالا خوبه یه بار ما یه چیزی در مورد ایشون گفتیم اسمش شد نقد؟ خوبه خودتون شروع کردینا
ببخشید!
یکی عصبانیم کرده سرکار الان حوصله ندارم.
بیرحم ها این چه کاریه می کنید
این دور از انصافه
منوی غذاها رو جلو آدم باز می کنید انوقت...
نکنید اینکارها رو
از وقتی بنفشه رو گرفتی بداخلاق شدیا!زور که نیست نمی خوایش طلاقش بده
مکان!!!
پ.ن به مثابه تأییدیه: کار اونا خیلی خیلی خیلی بد بود غربتی جان
باز هم نظر شما به نظر من بسیار نزدیکه.
نظر بعدیت رو تایید نکردم. راستش ترسیدم.
وقتی می گن کاشونی دلاور، فکر کردی شوخی می کنند؟
خاک توی سرش؛ مرتیکه ی فلان فلان شده ی فلان؛ مگه خودت خونه زندگی نداری میری محل کسب درآمد مردم دنبال .....
خوب بود
خاک عالم! نکنه اون خانومه رو جای پرداختای عقب مونده اورده بوده؟ آخه کافر همه را به کیش خود پندارد
چه می دونم؟
آقا من نمیتونم بخونم! چرا وبلاگت اینجوری شده!
blogsky خر شده
الان تونستم بخونمش! خب واسه چی آورده بودش واقعاً!؟
نمی دونم
در عوض اون قیمه امروز نهار نداریم. تخم مرغ هم نداریم. چی بخوریم؟! نون پنیر؟!!!
پی نوشت: امروز اولین روز دوره سه روزه سگی منه!
پی نوشت 2: من یک مریض دارم از همون بیزینس! رو اعصابمه بعد هرکار هم میکنم بپرونمش بازهم میاد!
ما گوشت کوبیده داریم.
من حرفی ندارم. داشتم از اینجا رد می شدم.
راستش من هیچ وقت عکس العمل یا اظهار نظر نمی کنم، چون عقیده دارم خودم هم در موقعیت اون بودم همون کارو می کردم. من مشکلم با اون آقا بود! من نمی دونم چه دل شیری هم داره، آقا معاون یکی از شهردارهای مناطق تهرانه و ما از طریق پدر خانمش با ایشان آشنا شدیم. نمی دونم دولتی ها نمی ترسند از حراست و کوفت و زهرمار؟