من هر مشکلی داشتم این یه قلمو نداشتم


میگن فتحعلی شاه خوابش نمی برده، حکیمو می خوان، حکیم باشی سوال می پرسه، یکیش هم این بوده که قبله عالم موقع خواب ریششو روی پتو میذاره یا زیر پتو. قبله عالم هم سفارش های حکیمو گوش می ده تا انجام بده. فرداش حکیمو می خواد و میده حکیمو شلاق بزنن. می پرسن چرا میگه من هر مشکلی داشتم این یه قلم مشکل ریشو نداشتم. تا صبح داشتم فکر می کردم ریشمو روی پتوی بذارم یا زیرش!!

 

حالا اینم داستان من شده. من هر مشکلی داشتم این یه قلمو نداشتم.


دارم comment های عجیب غریبی دریافت می کنم که عمومیش نمی کنم. براتون فرق می کنه من زن یا مرد باشم؟

من در مورد مسائل عمومی می نویسم و در اونها جنسیتم مطرح نیست. خاطراتی هم می نویسم که می تونه برای دخترها یا پسرها بدون هیچ تفاوتی اتفاق بیفته!


منظورم comment هایی که با بعضیها رد و بدل می کنم نیست که به شوخی جواب می دهم. منظورم کسانی هست که جوابشون رو نمی دهم.


آیا دانستن اینکه نویسنده وبلاگ زن یا مرده در نظر شما به وبلاگ تغییری ایجاد می کنه؟ شمایی که خواننده هستید آیا براتون مهمه که پیش ساخته ساز غربتی زن یا مرد باشه؟

نظرات 28 + ارسال نظر
آمنه دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 17:43 http://gozashteha60.blogfa.com/

شما بنویس زن و مرد بودن هم فرقی نمیکنه.اصلا دوس نداشتین هیچکدوم نباشین.واااااااااالا.
به مردم چه ربطی داره.

به نظر خودم هم همین جوره، اینم یه دلیل دیگه که با هم فامیل شدیم!

آمنه دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 18:14 http://gozashteha60.blogfa.com/

جدی انگاری داریم فامیل میشیم.
راستی آرشیو تیرماهتون رو خوندم.خواستم اولاش کامنت بذارم بسته بود.

فامیل شدیم رفت.

م دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 18:27

ای بابا وبلاگستان پر از کامنتای اسپم و شبیه اسپم شده
از گیس و گیس کشی بعضی مخدرات بگیر تا ...
شوما خون خودشو کثیف نکن

فقط به خاطر شما

آمنه دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 18:35 http://gozashteha60.blogfa.com/

راستی من لینکتون کردم.و از این به بعد خوانندتون هستم.

لطف می کنید.

خانوم چاق دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 23:34 http://lakoojanjan.blogfa.com/

به جان خودم اگه فرقی داشته باشه
مهم نمک قلمه که ماشالله به وفور در کلام گهربارتون مشهوده غربتی جان

به نظر خودم هم فرقی نمی کنه.

میرفندرسکی دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 23:39 http://www.al-resale.blogfa.com

حکایت قشنگی بود
حالا از حکایت بگذریم جنسیت شما چیه دوست عزیز؟! :))

اولش بگم که من قصد ازدواج ندارم و میخوام ادامه تحصیل بدم بعدش مگه فرق میکنه؟

بی تای بدون تا دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 23:52

نمدونم والا.واسه من که فرقی نمیکنه

واسه خودم هم فرق نمی کنه.

بی تای بدون تا دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 23:53

حالا چی شده بهت پیشنهاد دوستی دادن کامنتی؟؟؟

اینجور پیشنهادها که با آغوش باز استقبال میشه.

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 10:35

سلام. والا به نظر منم فرقی نداره مهم مطالب جالبته که جالبتر مینویسیش. پس جریان سیبیل زیر پتو یا روی پتو از اینجا میاد. آخه پسر عمه زا از فامیل دور هی میپرسید: فامیل دور وقتی میخوابی سیبیلتو زیر پتو میذاری یا روی پتو. من میمیرم واسه فامیل دور اصلا یه جورایی هوو همسرم.

هاه

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 11:19

پسر عمه زا

هاه

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 11:28

آقای مجری : اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی ؟ فامیل : می گیم دستتو بکش ! کلاه قرمزی : می گیم مگه کاراته بازیه ؟ ببعی : می لیسیم
آقای مجری : نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم.. حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی ؟
پسرعمه زا : ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 12:01

یهو یاد این افتادم داغون شدم گفتم بزارم یکم بخندی

آقای مجری: دارید چیکار میکنید؟
پسر عمه زا: داریم میریم بیرون لپ تاپو خاموش کنیم
آقای مجری: لپ تاپ که اینجا رو میزه
کلاه قرمزی: آره. از برق در آوردیمش خاموش نشد ، داریم میریم فیوز رو قطع کنیم

آذرنوش سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 12:58 http://omidzendegi2.blogfa.com/

فرق می :نه به نظر من.
بعدش هم من فکر می کردم شما آقایی.... اما از جواب کامنت ّا انگار خانمی....
آخه غربتی جان لحن ما خانوم‌ّا را که می‌شناسی خانم باشی بیشتر قربون صدقه‌ات می ریم و باکی هم نداریم ولی اگه آقا باشی نمی شه دیگه باید مراعات کرد.
حالا فهمیدی چرا فرق می :نه.

چرا فرق فوکوله!

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 13:20

راستی در مورد دریل به همسرم گفتم غربتی میخواد دریلاشونو بفروشن بیا یه دونه واسم بخر، میگه من نمیخوام واست بخرم اگه میخواستم نو میگرفتم اینقد حالم گرفته شد که نگو. حالا قیمتاشونو بگو شاید یواشکی گرفتم گذاشتم توی دفترم وقتی اومدم سر کار باهاش بازی کنم

اصلا" این آقای شوهرو بده جاش خروس قندی بگیر. شما چرا خرید دریل شارژی رو جز شرایط ضمن عقد قرار ندادید؟

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 13:29

نههههههه گناه داره شوهر دارم عین پنجه آفتاب فقط دریل شارژی نمیخره . ای بابا راست میگی اون زمون کسی نبود منو راهنمایی کنه گول خوردم الان دیگه نمیشه اضافه کرد یعنی؟

دریل شارژی جز واجبات زندگیه، شما گرمی الان متوجه نمی شی. یه سردفتر خوب پیدا کن برو همین الان این شرطو به عقدنامه اضافه کن.
اصلا" زندگی که دریل شارژی توش نباشه، یه پاش می لنگه.

مینا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 13:41

والا

از اینکه وبلاگم باعث حفظ بنیان یک زندگی شده به خودم می بالم!!!!!!!!!!!!!!

آذرنوش سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 14:40 http://omidzendegi2.blogfa.com/

سلام
با خوندن یک سری از کامنتهات دقیقا متوجه شدم که جنسیت شما چیست.... اما نمی گم.

وای بی تربیت!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 15:43

یعنی این آدمهای مزاحم که سر جنسیت شما بحث میکنن نفهمیدن شما مرد تشریف دارین پس بیخال اینها باشید بنده خداها تقصیری ندارن ! آی کیو در حد جلبک دارن

بحث نمی کنند بهم حرف بدیو نسبت دادند خیلی بدم اومد!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 15:48

آذرنوش جان چرا داری تشویش اذهان عمومی میکنی

تکتم (دکتر آشپز) سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 16:04

آهای میر فندرسکی عزیز گول نخور قصد ازدواج داره اونم بشدت !!!
خو مردم باید بدونند اگر پا رو دم این غربتی بذارن چادرشو به گردنش میبنده و جیغ میزنه و لجاره بازی یا اینکه تیزی و رگ گردن و خون و....
مهمه باباجان ، مهمه !

یه گل ریزونی چیزی انجام بدید خرج ازدواج ما دربیاد.
من برم سر خونه زندگی خودم، سر وصدام هم می خوابه.

تکتم (دکتر آشپز) سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 16:06

راستی اولش داشتم به خودم میگرفتم. به آرش گفتم مادر بیا بریم برات کیف مدرسه بخرم برو ادامه تحصیل بده !

نه نرید!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 16:33

از این آدمهای بیکار روان پریش در هر وبلاگی پیدا میشه
شما خاطر خودت رو آزرده نکن
............................
راستی از این خاطرات خط خطیت هم برامون بذار
مهرداد فروشگاه رو تعطیل کرده رفته شما باید جور ما رو بکشی

ایشون باید جور مارو بکشه، متواری شده! بذار برگرده!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:07

بگو برای چی متواری شده

من چه می دونم، فکر کردید یک کلاغ چل کلاغ چه جوری درست میشه!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:19

آورین آورین بیا یه داستانی براش درست کنیم تا وقتی برگشت به قول خودت" دهنش که از تعجب بعد از 20 دقیقه وا مونده بود بسته بشه" راستش نمیدونی چقدر سر این حرفت خندم گرفته بود

می دونید که اینجور موقع ها آدم از تشنگی دهنشو می بنده وگرنه موضوعات این شکلی قابلیت باز نگه داشتن دهنو به مدت طولانی تر دارند!

ثریا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 17:30

شیرین امیری چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 00:14 http://zanedovomnashodam.persianblog.ir/

گاهی خیلی حس میکنم مردی
ولی اکثرا حس میکنم زن باشی
درهرحال مهم نیست نوشته هات خوبه

من زردم!

یک حسنا بانو هستم چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 01:32 http://www.hosnabanoo1.persianblog.ir

ای داد بیداد امان از این کامنتها شاید هم براشون معضل شده باید بیان خواستگاری یا باید بیان بگن کی میای خواستگاری . اصلا شما قضیه رو خواستگاری فرض کن چه آدمن چه رفتن

کاش امر خیر بود، کور از خدا چی می خواد. یه حرف ناجوری بهم زدن.

محدثه چهارشنبه 29 آبان 1392 ساعت 16:40

خوب راستش برا من فرق داره
تا اینجای کار دارم دل میبندم بهت !!!!!
نمیخوام همجنس باز تلقی بشم
.....
شوخی کردما جو گیر نشی
خودم دوست پسر دارم مثل پنجه ی آفتاب

ببخشید، من در وبلاگم جز در مورد سوتی یا تیر و تخته چیز دیگه ای نمی نویسم. اینجور مسایل یه ذره صغیله برام شنیدنش.
ترجیح می دم ادامه ندم،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد