پست سرکاری4


این پست رو خیلی سریع و بدون ادیت گذاشتم اگر جمله ها خوب درنیومده ببخشید.


خوب چند تا خبر به شما بدم.


یک و از همه مهمتر از چاله در اومدم. شاید یک روزی تعریف کنم چه کاری کرده بودم. بذارید نتیجه اخلاقی کارم رو به سمع و نظرتون برسونم. چکیده اش اینه که یک قرآن برای هر کاری یا موضوعی برای خودتون تعریف کنید و اول از همه خودتون به اون قرآن ایمان بیارید. من در مورد کارم قرآن دارم. اونم اینه هدفم از کار کردن پول درآوردنه. اگر کار خیر بخواهم بکنم خارج از محیط کار انجام می دهم. البته تبصره هم دارم مثلا" حاضر نیستم هر پولی رو بخورم حالا نه اینکه خیلی کارم درست باشه ها ولی به تعریف هام پابندم. یکیش این بود که مدت دو سال یک آقایی که توی باغهای شهریار بنزین پتروشیمی تولید می کرد به ما فشار می آورد که سازه پرتابلشو بسازیم. اولش ما نمی دونستیم قضیه چیه بعد از اینکه فهمیدیم کاربرد سازه چیه دیگه یک کله وایسادیم که نه. ما هر بلایی سر این ملت بدبخت درمیاریم برای خودمون کافیه دیگه ترجیح می دیم توی ناله نفرین سرطان مردم درگیر نشیم!

طرف کارشو بلد بودا. تونسته بود برج تقطیر به اون بلندی رو با روشهایی به 20 متر تقلیل بده اندازه یک ساختمون 7 طبقه و گر و گر هم بنزین تولید می کرد. خوراک سیستمش هم نفت عراق بود با تانکر نفت عراقو براش می آوردند و به جاش پلاستیک قابل سوختن در خودرو تولید می کرد!!!!!!!!!!!!!! البته واضح و مبرهن است که افراد دیگر کمک کردند و برای ایشان سازه اش را ساختند و تعداد قابل توجهی از باغدارهای شهریار هم سیستم رو ازش خردیدند و شدند تولید کننده بنزین! فکر کنم فقط در مملکت ماست که کسی که تا دیروز گلابی و آلبالو تولید می کرده از امروز بنزین تولید می کنه!

همه اینا رو گفتم که بگم یک خیلی کارم درسته دو اینکه از قرآنتون کوتاه نیاید. من یک مرحله کوتاه اومدم و کلا" 4 ماه درگیر شدم.




توی این هفته که خوردیم به تعطیلات من درگیر کارهای اداریم بودم به حمدالله هیچ کدوم به نتیجه نرسید. گواهینامه ام که یکسال بود از تاریخ انقضاش گذشته بود و من نفهمیده بودم. جالبیش اینه که در این مدت جریمه هم شده بودم و افسر گواهینامه ام رو دیده بود ولی دیده بود قیافه ام به درد کل کل نمی خوره بی خیال شده بود. خوب دکترها که از یکشنبه رفته بودند تعطیلات و نتونستم برم دکتر چشم.


باید معرفی نامه به پلیس می گرفتم برای کاری، پلیس بنده خدا تا ساعت 9 شب منتظر شد و گفت می مونه تا من معرفی نامه رو ببرم ولی اون بابایی که باید معرفی نامه رو امضا می کرد نیومد که نیومد. البته کمک بزرگی به فضای سبز تهران کرد چون زیر پلم علف سبز شد در حد سبزه عید.


توی خونه پدرم قمری ها می آیند و روی لبه در بالکن وقتی درو باز می کنیم می شینند و سر و صدای مسخرشونو در میارند. از بس هم خنگند هر روز آت و آشغال میارند و مثلا" لونه درست می کنند و شب هم که ما درو می بندیم لونشون خراب می شه. برای جلوگیری از این موضوع من چندتا روزنامه از محل تای روزنامه گذاشتم روی در. این پرندگان که میان سمت در وقتی با موضوع جدید برخورد می کنند یک مقداری معطل می کنند و بال می زنند چون بال می زنند روزنامه ها تکون می خورند و اینا می ترسند و در می روند. البته اگر شما فکر می کنید که این موضوع رو می فهمند اشتباه می کنید چون تا غروب آفتاب 500 باری این کارو می کنند و هر 500 بار هم می ترسند و هر دفعه یک خنگ بازی جدید در می آورند. می خورند به شیشه، می رن روی چرخ خیاطی مادرم می نشینند و ... این آخری ها دیدم روی کتابخونه یا لوستر نشسته اند و حتی آت و آشغال گذاشته اند که لونه بشود که پاکسازش شد. توی همین هفته که هی من مجبور بودم کارت ملی و شناسنامه اینور اونور کنم برای 5 دقیقه رفتم توی اتاق و شناسنامو گذاشتم روی دسته مبل تا برم گلاب به روتون دستشویی و برگردم برم رد کار خودم. وقتی برگشتم دیدم قمری روی جلد شناسنامه ام ر.ی.د.ه. من دیگه حرفی ندارم.


پی نوشت 1 : دکتر تکتم، email شما رو دیدم. یک کمی قدیمی بود. بذارید من دوباره به دوران ایده آلم برگردم 3000 تا Email  دارم که باید ارسال بشه. اونوقت اگر تونستید جواب غربتی رو بدهید.


پی نوشت 2 : مهندس بنفشه عزیز، بابا شرمنده کردید. اصلا" انتظار نداشتم کسی از دوستان وبلاگی تولدم رو بدونه! معلومه بجز ته دیگ درست کردن و جمعه به جمعه تمیزکاری اتاق فکر، خیلی کمالات دارید که رو نمی کنید. خیلی متشکرم.

نظرات 24 + ارسال نظر
بنفشه جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 17:10



ر ی د ن پرنده میگن شگون داره مخصوصاً اگه رو شناسنامه باشه!

کلا" ر ی د ن شگون داره مخصوصا" از کسایی بپرسی که توش مشکل دارند. می گن مثل ورود به بهشت برین می مونه.

عاشق جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 17:44 http://jmp.blogsky.com

دوست عزیزم سلام...

خوشحال میشم دقایقی را مهمون من باشی..

اینم برات گذاشتم هروخت میخاستی بیای

آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,"¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@";";;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨")""-""""
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*"¨""¨¨*
´´´´´´((,*/*;);*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨"¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨"\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).....,(
",¨¨¨¨_)--"--"------/_.
این پرنده اومده شمارو به وبلاگم دعوت کنه!
آپم
آپم
آپم

محمد جانبلاغی

اشک توی چشمام جمع شد از این دعوت نامه.

پدرام جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 18:16

خب الحمدا... که خلاص شدید
مهندس جــان شما که هم دست به اره ایی هم دست بخیر یه لانه چوبی برای این پرندگان گیج بساز

راستش اصلا" از قمری خوشم نمیاد.

م؛ط شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 01:31

سلام عزیزم؛خدا رو شکر مشکلات حل شد؛ گوشی من هم درست شد راحت شدم؛منم تولدت رو میدونستم ولی از بس مشغله دارم یادم رفته بود ببخشید حالا تولد تولد تولدت مبارک تولد تولد تولدت مبارک؛ اشک شادی شمعو نگاه کن میچیکه چیکه چیک بیا کیکو ببر تو بکن تیکه تیکه؛ ایمیل صدای ماهی رو هم برات فرستادم

سلام علیکم آبجی خانم.

ممنون از لطفت. راستش من اصلا" انتظاری نداشتم برای همین عجیب بود برام. شما همین که از اینجا رد می شید برای ما کافیه.

میم. شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 12:50 http://i-am-mim.blogsky.com/

سلامممممممممم خدا رو شکر که بالاخره مشکل حل شد... بسی خوشنود شدیم و امیدوار که جناب غربتی رو اینجا بیشتر ببینیم
آخی په پرنده های خنگی... جناب پدرام خان پیشنهاد خوبی دادند روش فکر کنید... طفلیا توی این تهران بی دار و درخت چه بکنن
جناب غربتی تولد گذشته هم مبارک

سلام

مرسی. من اصلا" از صدای قمری خوشم نمیاد. از خنگیش هم بدتر بدم میاد. بیام لونه درست کنند بشن بلای جونم؟

asghari شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 14:25

صبح به صبح پشت پنجره من کبوتر خوشگل میاد بق بقو میکنه...اینو گفتم که دلت بسوزه!!! برادر من هم از قمری بدش میاد!!!

کبوتر خوبه، زرنگه، فرزه، قمری خیلی خنگه تازه روی شناسنامه هم می ری نه.

آسمانه یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 09:21 http://asemaneh2007.blogfa.com

من تاحالا نمیدونستم درست کردن بنزین به همین راحتی هاست عجب ملت مبتکری هستیم ها
شما چهارمین نفری هستی که تو یه هفته اخیر از تمدید اعتبار گواهینامه صحبت میکنه!!!
به نظر منم یه لونه بسازید واسه این قمری ها عکسش رو هم واسه ما بذارید وقتی قمریها توش ساکن شدن

راستش اصلا" ساده نیست تا اونجایی که من می دونم تو بالاهای برج تقطیر آماده می شه. این بابا خیلی کارش درست بود که سیستم رو اینجوری تعریف کرده بود. مهارت و سواد ایشون رو نباید به حساب سادگی کار گذاشت ولی خوب باعث شد هوای تهران بشه غیرقابل تنفس.
نخیر از صدای قمری بدم میاد.

گنبد مینا یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 13:55

کجا اونوقت این بنزین ها رو میفروشن؟

سفارش می گرفت و تولید می کرد. مکانیزم توزیع هم چیده شده بود.

مریم یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 14:00 http://marmaraneh.blogfa.com

سلام، چه خوب که از چاله در آمدید، ظاهرا که قرآن شما جهنم سختی هم تعریف کرده که این همه مدت اذیت شدید. یعنی واقعا پشت این چهارتا درختی که تو شهریار مونده، پالایشگاهی طراحی شده؟ بعد این اقایی که بنزین این مدلی میسازه به پمپ بنزینها میفروشه؟؟؟

اون چیزی که من دیدم بله.
بله طبق سفارش تولید می کرد و همیشه از سفارش هم عقب بود.

سما یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 14:17

سلام غربتی جان تولد گذشتت مبارک
اوا قمری به این خوشکلی حالا یه نموره هم گیج بزنهچه اشکالی داره البته من خودم با نگهداری هر نوععععععع جک و جونور تو خونه مخالفم و چندشم میشه

ممنون.

یه نموره؟ یه نموره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من دیگه صحبتی ندارم.

عطیه یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 15:35

کلا پست فکری یی(تامل برانگیزناک) بود.
اینکه شما حاضر نشدید سازه رو بسازید که خیلی خوبه اما من چیز دیگه ای نظرم رو جلب کرد؛ اینکه شما به عنوان یک موسسه که وظیفه ساختن رو داره، به دلایلی که گفتید این کارو نکردید اما دو لت محترم که باید حافظ جان و مالو .... ملت باشه بی خیاله و مجوز میده. هفته پیش شنیدم که میخوان با تغییر کاربری غیرمجاز مبارزه کنن؛ ذر همین راستا جلو ساخت و ساز پدیده بزرگ شاندیز گرفته شده. چون اجازه 1هکتار تغییر اراضی داشته اما 14هکتار تغییر داده. چندتا شهرکم تو محمودآباد باید خراب شه. اما سوالم اینه که "حالا" ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا حالا کجا بودن پس؟؟

اینجور چیزها کلاف در هم پیچیده عجیب غریبی داره که من جرات ندارم واردش بشم.

ناری یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 19:02 http://nariaa.blogsky.com/

تا حالا کفتر کباب کردی
ای خوشمزس

نه والا

سارای یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 22:05 http://damanekhali.blogfa.com

خوبه، همیشه به قرآنت پایبند باش...
اینم برای تولدت که گذشته..پیوسته شاد باشی و پیروز

ممنون

میم. یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 23:57 http://i-am-mim.blogsky.com/

دوست داشتید یه نگاهی بهش بندازید شاید روی لب شما هم خنده بنشونه و خستگی در کنید...
منم اتفاقی پیداش کردم با مطلب گولبالک
http://youngwolfs.blogfa.com/

ممنون از شما

ماهی دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت 02:52

سلام، برام سوال پیش اومد قمری چه شکلیه؟ رفتم سرچ کردم عکسشو دیدم! من تا الان فکر میکردم اینا کبوترن!! اگه اینا کبوتر نیستن پس کبوتر کدومه؟

خوب یک زحمت دیگه بکشید،این دفعه کبوتر رو سرچ کنید!

asghari دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت 12:12

آقو چشت روز بد نبینه!!! ما واسه این کفترای پشت پنجره دون میپاشیم دلشون شاد بشه... همی دیشب یادم رفته بود و پنجره باز مونده بود. این دوستان سر دون درگیر شدن و چون پنجره باز بود افتادن تو اتاق!!! قیافه منو تصور کنین ساعت 6صبح از بال بال زدن دو تا کبوتر توی اتاق بین پرده و پنجره چطور از خواب پریدم و چسبیدم به سقف!!!

پدرام دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت 16:38

البته قمری با یاکریم فرق داره

هر چی شما می فرمایید.

فاطمه سه‌شنبه 20 خرداد 1393 ساعت 07:20

موفق باشین.
کاشونیا بهش میگن قو قو و بعضا یاکریم

ما که بهش می گیم قمرید!

sohay پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 00:56


قمرید!
حقا که مبتکرین
تولد گذشته تون مبارک انشاالله. سالیان سال تندرست ودلخوش باشید

ممنون

asghari پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 11:19

غربتی چرا هیچ خبری ازت نیست!!! گفتی که دردسرت تموم شده پس چرا نمی یای آپ کنی دل مارو شاد کنی!!!

از دوره اوج خارج شدم.
هنوز ترمیم نشده مغزم، اینقدر تحت فشار مزخرف و مفت بودم.

پدرام پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 12:55

"ما که بهش می گیم قمرید!"
منم با اون چیزی که شما میگید موافقم

شما یک جورایی با ما فامیلید رو نمی کنید.

میم. پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 20:04 http://i-am-mim.blogsky.com/

میم. شنبه 24 خرداد 1393 ساعت 09:50 http://i-am-mim.blogsky.com/

الان توی حیاط صدای بق بقوی دوست جوناتون میومد یاد شما افتادم
هفته خوبی داشته باشید

م؛ط شنبه 24 خرداد 1393 ساعت 15:07

سلام چطوری؟اوضاع خوبه؟سراغی از ما نمیگیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد