نصایح الغربتی فی اصول الاجتماعیه

خانمها و آقایون خواننده این روزا که سرده قبل از روشن کردن ماشینتون، چند تا ضربه به سپر جلو بزنید. موقعی که ماشینو خاموش می کنید، موتور که گرمه، بعضی گربه ها می رن توی محفظه موتور برای گرم شدن. بعدش که یه دفعه ماشینو روشن می کنید، گیر می کنند به فن و سایر قسمتهای چرخنده و خوب می میرند. امروز صبح یکی از گربه های کوچه بابای غربتی اینا اینجوری شد. طبق معمول که ما ها به گربه ها اهمیت می دیم. کلی حالمون بد شد. گربه بنده خدا جوری لت و پار شده بود که طبق گزارش غربتی به برادرش قابل بازیابی نبود و طبق دستورالعمل برادر غربتی پشت تلفن، دو تا بسته بروفن در یه ذره شیر حل شد و با سرنگ به گربه داده شد تا سریعتر بمیره و کمتر درد بکشه. حالم خیلی بده. گربه نکشته بودم که اونم به کمالاتم اضافه شد.
اصلا" می خواستم ادامه رو بنویسم چون دیشب اتفاق افتاده بود ولی گربه مرده حالمو از صبح گرفت.

  

بازم آقایون، خانمها و البته خودم، وقتی به سلامتی مهمونی می گیرید. عین ... آشغالهاتون که شامل جعبه کادو و سبد میوه و گل و سایر مخلفاته توی خیابون ول نکنید. یه دفعه یه کسی مثل بابای غربتی پیدا می شه که به همه چیز اهمیت می ده و شب توی سرما برای اینکه تمام خیابون به گند کشیده نشه و ملت خورده آشغالهارو تا بیرون شهر یا توی خونشون نکشند،  شروع می کنه به مرتب کردن آشغالهای شما. اونوقت غربتی از راه برسه و باباشو در حال مرتب کردن گند بقیه ببینه چه حالی می شه.
بابای غربتی از اون آدمهاست که عقیده داره من کار خودمو می کنم، اگر یارو اینقدر عقل نداره که لوازمشو جوری توی سطل آشغال بچینه که 100 متر بالا یا پایین سطل آشغال پخش شده، اشکال نداره. اگر من اینکارو نکنم، خورده آشغالها تا توی خونه من میاد و من وظیفه خودمو انجام می دم.
یک دعوای مشتی کردیم دوتایی توی خیابون و خودم دست به کار شدم که جای بابام اوضاع رو سر و سامان بدم چون راستش خیلی نسبت به بابام غیرتی هستم. بابای غربتی هم می گفت چون تازه رسیدی نمی خواد کمک کنی. اینقدر گند زده شده زیاد بود (البته همین جا ازشون تشکر می کنم که لااقل زباله های تر رو جدا کرده بودند) که خوب وقت ما رو گرفت. دو تا دیگه از همسایه ها هم که دیدند ما داریم دعوا می کنیم و کار می کنیم، اومدند کمک و اوضاع یه سامانی گرفت.

پی نوشت : اگر می پرسید که چرا منتظر شهرداری نشدیم باید بگم که 4 ساعت تا زمانی که سطل آشغال رو می برند مونده بود و ماشینها که رد می شدند خورده آشغالهارو تا 2 کیلومتر اینور و اونور پخش کرده بودند. اگر هم فکر می کنید توی سرمای این روزها، شهرداری نیروهاشو می ذاره برای جارو کردن کوچه و خیابون به جای برفروبی، اشتباه می کنید.

پی نوشت 2 : اگر می دونستم آشغالها مال کی بوده، رفته بودم با لگد از توی خونه آورده بودمش تا جمعشون کنه.

نظرات 31 + ارسال نظر
رها سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 17:14 /http://khoshbakhtkhan.blogfa.com/

الهههههههی

این رفتار خاندان غربتی خییییییییییلی بالاتر از استانداردهای جامعه ی ایرانیه

پ.ن: تیترت خدااااست

بیچاره گربهه خیلی بد مرد!

والا ادا در میارم ولی ته تهش دلم نمی خواست اون کارو انجام بدم!

خودم هم خوشم اومد!

آبی سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 17:31

چه حرکت پدرتون خوبه .... عمل کردن همیشه بهتر از حرف زدن یا غر زدنه در نهایت چهار نفر ببینند یا فراگیر میشه یا خودشون دقت می کنند تکرار نمیکنند یا اینکه نهایت شعور و فرهنگشون رو نشون میدند و فکر میکنند هر جا جز خونشون باید آشغال دونی بشه.
این کد امنیتی اینجا آزار داره یا چون گفتم رفتم اجازه حرف زدن نمیده؟؟ :))

آره خوبه ولی به رها هم گفتم، ته تهش هنوز عقیده داشتم که به من چه، مگه من ریختم!
زیر عکس سمت چپ طبق سفارش پدرام عزیز نوشتم که چی کار کنید با کد امنیتی.

م؛ط سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 18:20

سلام؛حواست به گربه ها هست ولی یکی نباید بیاد یه سراغی از ما بگیره که زیر 2متر برف گیر کردیم و راه پیش و پس نداریم آیا؟

خوب من شعله بخاری خونه رو کم کردم، دیگه به ذهنم نمی رسه چی کار می تونستم بکنم. می خوای برات بروفن بیارم؟

میم سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 18:22

یه کف مرتب برای بابای غربتی برای این طرز فکر
و اینکه خدا نصیب نکنه از این همسایه های بی ملاحظه
همسایه بغلی ما ساختمونشو 5 طبقه ساخت اخیرا، بعد که کارای ساختمونش تموم شده همه آشغالا و نخاله های ساختمونشو میذاشت جلو در خونه ما، پدرم اول به روی خودش نیاورد و مقداری پول داد به مامور شهرداری تا ببرنش، اما این کار همسایه دوباره با آشغال خونگی ادامه دار شد تا اینکه اعتراض کردیم و آقا با منت دیگه این کارو تکرار نکرد. راستش تو عالم همسایه داری هم آدم دلش نمیخواد جنگ و مرافعه بشه اگر نه که ...
ناراحت پیشی هم نباش مهندس بهترین کارو براش انجام دادین

منطقی نگاه کنم، پدرم کارش درست بوده ولی دوست نداشتم در حال تمیز کردن کوچه ببینمش.
آره بنده خدا بد مرد!

پدرام سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 20:56

از طرف بنده از پدرجان بخاطر احساس مسئولیت شون سپاسگذاری کنید و همچنین از شما که ایشون رو همراهی کردید. امیدوارم که ما هم یاد بگیریم.

به قولی:
مسئولیت انسان در زندگی، به میزان فهمشه نه به اندازه سهمش.

در مورد فداکاری که در خصوص اون گربه حیوونکی انجام دادید نیز خدا خیرت بده

به بقیه هم گفتم منطقا" کارمون درست بود ولی اینقدر به من فشار اومد که بیام اینجا بنویسم که شما تاییدم کنید شاید یه ذره از دردش کم بشه. اینو جدی نوشتما!

سمیرا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 08:23

ان شاء اله خدا به پدرتون سلامتی بده وتعداد ادمایی مثل ایشونو در جمع ما ملت زیاد کنه

ممنون، ترجیح می دم دعا کنم تعداد افرادی که بی ملاحظه هستند و تبدیل به باملاحظه می شوند، زیاد شوند.

آویسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 08:23

گربه بیچاره!!
پارسال همین اتفاق برای یکی از دوستام افتاد البته گربه هه جون سالم بدربرد و دوستم مث شما تبدیل ب ی قاتل ناخواسته نشد!

گربه ما توی ماشین همسایه گیر افتاده بود ولی قاتلش خودم بودم.

فاطمه چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 08:57 http://www.radepayegol.blogfa.com

احتمالا مال همون دوتا همسایه بودکه اومده بودن کمکتون

منم به این موضوع که فکر می کنم یه ذره ناراحتیم کمتر می شه.

مهتاب چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:06

الهی گربه زبون بسته!غربتی پیشی ما هم مریضه، دندونش عفونت کرده.درد داره نمی تونه غذابخوره،دیشب بعد چند تا امپولی که بهش زدن تونست یکم بخوره ولی حالا بی حاله سرشو گذاشته رو دستم خوابیده!
بابای غیرتی غربتی هم دستش درد نکنه. اگه بقیه هم مثل بابای غربتی فک می کردن الان وضعیت ما گل و بلبل بود!!!

گربه مریض خیلی ستمه!
آره والا.

ستی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 11:14 http://dokhtarmohajer.blogfa.com

غربتی جان چرا اعصاب نداشته تو این قدر کش می دی عاخه ؟؟؟
خین سرد باش ، اهان ! حالا یه نفس عمیق ! یکی دیگه ، حالا آرومی ؟؟؟؟
برادر من روش های تنبیه بدنی خیلیییی وقته که دیگه جواب گو نیست ! و شاید حتی منجر به گردو خاک بیشتر هم می شه ، همون طور که علم داره پیشرفت می کنه ، روش های تنبیه ای هم همچنان !
مثلا شما می تونی یه کیسه پر از اون خرده چوب ها رو یه ماهی بگذاری بیرون و یه کمی هم آب و دون بدی توش ، و بزاری جای مرطوب
بعد یه مدت توش از انواع ، حشره و جهنده و خزنده توش یافت می شه !
بعد طی یک أقدام ضربتی با برادر و عروس غربتینا ، از دیوار مردم بری بالا و وقتی نیستن خونه رو با گند یکسان کنی !
درسته طولانی مدته ولی خوب بدجور درس عبرتی می شه نسل های بعدم فراموش نمی کنن
حالا هی بگین فرار مغز ها نشدهههع

یه سوال : اگر خر بهت لگد بزنه، بهش لگد می زنی؟

سارای چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:48 http://damanekhali.blogfa.com

سلام
1- پروفن وشیر گربه میکشه؟
2- چه پدر دسته گلی دارید شما؟ الگو به این خوبی داری بهره هم میبری یا نه؟
3- من اگه شوهر نداشتم هر روز باید از توی کلانتری سر دعوا با همسایه و راننده و... سر ریختن اشغال توی معابر و جاده ها آزادم می کردن... خیلی کار زشتیه آخه... اگه دعوا نمیکنم چون شوهرم از من الگو برداری نمیکنه که پشتم باشه.

یه بسته ده تایی بروفن برای آدم هم مشکل ایجاد می کنه اگر یه دفعه بخوره، گربه 2 کیلویی که کار 2 ثانیه بود.
بابای خوبیه ولی من بهره نمی برم، سخته!
ما هم دعوا نمی کنیم، با کسی که عقلش به این چیزهای ابتدایی نمی رسه اگر دعوا کنی، می زنه آدمو ناقص می کنه!

honi چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:56 http://azizam.blogfa.com

چه نصایح خوبی...
واقعا کاش فرهنگ همه بالا بره...اگه یک روز شهرداری نیاد زباله ها رو جمع کنه واقعا مردم به فکر نیستن و حسابی با زباله ها فستیوال راه میندازن.
میگن واسه همسایت نور بخواه تا اطراف خونه تو هم روشن شه اما واسه همسایه ی ما مهم اینه که زباله جلو در خونه خودش نباشه حالا مثلا بذاره جلو در خونه ما مشکلش کامل حل میشه

امیدوارم بره بالا.
درست می فرمایید.

شیرین چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 13:21

سلاممممم
قتل که کردی خشنم شدی!؟
خشن میشی اصلنم جذاب نمیشیاااااا

سلام
آره، خیلی. الان عکس می گیرم، جنازه تحویل می دم.

بنفشه چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 14:32

سلام

سلام

بنفشه چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 15:11

حالا پدر و پسر چه کاریه وسط کوچه دعوا میکنید!

حالا تو هم خواستی کم نیاری از بابات خاطره رو میکنی!!

اگه اخلاقتو خوب کنی کل دخترای محل واست سر و دست میشکنن اونوقتا!
ما نکه محله فقیر نشین شهریم مهمونی فقط عید به عیده اونم آشغالی تولید نمیکنن که! سعی میکنن کمترین دور ریز رو د اشته باشن! هییییییییی پدر بی پولی تیکه تیکه بشه!
هییییییییی! گربه هم نشدیم هوامونو داشته باشن تو وبلاگشون از ما بنویسن! هیییییییییییییییییییی!

والا هیچ جوابی ندارم الان.

پی نوشت : شاید جواب بنفشه ویرایش بشه وقتی سردماغ شدم.

سپیده چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 19:29

سلام. چقدر خوب می نویسی. نوشته هاتو دوست دارم

سلام
لطف دارید شما!

توت فرنگی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 20:46 http://www.setayeshgar58.blogfa.com

چند روزیه با وبتون آشنا شدم شیوه نوشتنتون برام خوشاینده، خواستم اعلام حضور کنم

ممنون از لطف شما.

فرهاد چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 22:12 http://www.piazche.com

سلام
چرا انقدر خشانت داری؟

اینا خشانت نیست، نصاحته!

میم پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 08:58

جناب پیش ساخته ساز امروز هم که نیستید، هر جا هستید امیدوارم امور بر وفق مرادتون باشه، مراقب خودتون باشید

سلام

هستم ولی ماشینم خرابه، درگیر اونم.

بنفشه پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 11:01

هیییییییییییی روزگار! وقتی کار واسه خود آدم باشه اینجوری میشه دیگه! هروقت دلت خواست سردت بود زمین لغزنده بود و اینا اراده کنی نمیـــــــــــری سرکار! زورت زیاده دیگه! هیییییییی روزگار لامروت! اووقت ما کارمندهای جزء از آسمون شهاب سنگم که بباره بایست راس ساعت هشت و نیم سرکارمون حاضر باشیم! هیییییییییی نون بخور و نمیر کارمندی! هیییییییییییی!
نمیشه دکتر چوبکی رو اخراج کنی جاش منو استخدام کنی!؟
استراحت تو خونه خوش میگــــــــــــــــــــذره؟! کرسیتون خوب گــــرم هست؟ چائی دبش آماده هست؟! ما هم خوبیم تو سرما نشستیم داریم کار میکنیم! هیییییییییییییی!

ای بابا، شما هم اگر دیروز به دلیل بی تاکسی از پیچ شمرون تا انقلاب پیاده اومده بودی، الان حالت یه جوری بود که حوصله سرکار حرف زدنو هم نداشتی چه برسه به وبلاگ.

میم پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 11:36

سلام مهندس، حالا ماشینتون درست شد آیا؟؟؟؟؟؟؟؟

نه آخرش ولش کردم اومدم سرکار. یکی رو فرستادم یه بلایی سرش بیاره تا شب!

میم پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 11:55

بهش بگید اگه اذیتتون بکنه میفروشینش یه رخش بهتر میخرید

خودش می دونه که نمی تونم، یه رخش داشتم دزدیدنش، مجبور شدم اینو بخرم!

سارای پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 12:05 http://damanekhali.blogfa.com

گربه باعث شد خراب شه؟ یا آه گربه؟

گربه مرده توی ماشین من نبود، من فقط چیز خورش کردم.
فکر کنم، استارت ماشینم مرده بود.

میم پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 12:18

همونه که پررو شده و اذیت میکنه
انشالله که یه رخش خوشگل میخرید و روی اینو کم میکنید، بعدش بشینه قصه بخوره که چرا انقدر مهندس غربتی رو اذیت میکرده
آخر هفته زمستونیه خوبی داشته باشید

ممنون. همچنین.

ستی پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 12:28 http://dokhtarmohajer.blogfa.com

اون پیشنهاد که فقط محض شوخی بود !!!
خود من از این جرات ها ندارم ، ولی باید یه جوری به احمق ها اوضاع رو حالی کرد دیگه نه !
ولی کار پدرتون یه حرکت خود جوش مرد می بوده که حداقل اون چند نفری که دیدن أشغال نمی ریزن
گربهه هم حقش بوده ! از گربه ها بدم میاد

اوکی.
شما از هرکی یا هرچی بدتون بیاد ترجیح می دید نباشه؟
دنیا برای همه جا داره. هیچ کس و هیچ چیزی جای بقیه رو اونقدر تنگ نمی کنه که حذف بشه.

سارای پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 12:29 http://damanekhali.blogfa.com

یه سوال فنی:
پیش ساخته های شما در مقابل آتش سوزی چقد ایمنی دارند؟

اینجور سوالها رو نمی شه جواب داد.
می دونید بقیه سازه ها چقدر مقاوم هستند؟ آتش چه جوری توی خونه پخش می شه؟ سازه ها چه مدت در زمان آتش سوزی ایستادگی می کنند و بعد می ریزند؟
اگر انتظار دارید ساختمانی نسوزه، انتظار نابجاییه ولی اینکه اینقدر زمان داشته باشید که در بدترین حالت آتش سوزی بتوانید فرار کنید، 30 دقیقه بیشتر از سایر سازه ها فرصت دارید که از ساختمان فرار کنید. در آتش سوزی مساله دود هستش، چون افراد قبل از اینکه بسوزند، توسط دود خفه می شوند. در این نوع ساخت و ساز دودهایی که از اجزای ساخت در زمان آتش سوزی منتشر می شه، کمتر از سازه های ماسونری است ولی باز هم بحث آتش سوزی بستگی زیادی به دکوراسیون خونه داره که چطور پخش می شه و چقدر اشتعال پذیره و کجاها تجمیع شده.

goli جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 19:46

کار پدر شما شبیه کارهای پدر من بود. در حدی که یک لحظه فکر کردم نکنه اینجا وبلاگ برادرم باشه. اون حس بدی که داشتین برام آشناست. یاد خیلی از خاطره های مشابه از پدرم افتادم و باز اون حس ناراحت کننده چنگ زد تو دلم.

آره نمی دونم چرا ناراحت بودم؟

تکتم شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 11:43 http://drashpaz.persianblog.ir

نوابغ!!!! یه کم فکر کن , بروفن زیادی بخوری تو انسان خونریزی معده میده. یعنی بروفن کلا خونریزی رو تشدید میکنه. حالا به این گربه زخمی بروفن دادی خوشحالی که راحتش کردی؟ خوب بجای بروفن دیازپام میدادی بهش !!!

همینقدر عقلمون رسید دیگه!
فقط خوب شد، زود مرد.

تکتم شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 11:47 http://drashpaz.persianblog.ir

1- هیچ گاه در مورد گذشته ی فردی که با شما مصاحبه می کند سوال نپرسید.

اگر هم جسارت پرسیدن آن را داشتید، آن را محدود به چیزهایی کنید که می دانید جنبه ی خود شیرینی ندارند.
2- در همان ابتدا در مورد حقوق و مزایا و به ویژه روزهای تعطیلی سوال نکنید.

این کار شما را فردی نشان خواهد داد که بیشتر از سوددهی برای شرکت به فکر منفعت طلبی و راحت انگاری هستید.
3- هیچ گاه نپرسید: "آیا استعلام از محل کار قبلی من می گیرید؟"

کاملاً واضح است که با پرسیدن این سوال ساده، حس کنجکاوی و شکاکی طرف مقابل را تحریک می کنید. قطعاً او پس از پرسیدن این سوال به دنبال یافتن نقاط تاریک گذشته ی شما خواهد بود.
4- هرگز نپرسید: "شرکت شما دقیقاً چه فعالیتی دارد؟"

فرد مصاحبه گر به راحتی می فهمد که شما نیز از همان افرادی هستید که فقط دنبال کار هستید و هدفی جز رفع امورات زندگی خود ندارید.
5- به هیچ عنوان نپرسید: "ارتقاء درجه در چه مدت زمانی امکان دارد؟"

پرسیدن این سوال شاید از نظر شما ایرادی نداشته باشد و دلیل تان این باشد که با چنین پرسشی در حقیقت خود را فردی با اهداف والا جلوه داده اید، اما حقیقت این است که این سوال شما را فردی عجول و بی حوصله نشان می دهد.
6- هرگز این سوال را مطرح نکنید: "آیا ایمیل ها و اینترنت کارمندان را کنترل می کنید؟"

با پیشرفت دنیای امروز و خطرات این پیشرفت، هیچ جای تعجبی نیست که تنها با پرسیدن این سوال خود را در لیست افراد احتمالی خرابکار قرار دهید. افرادی که همیشه باید زیر نظر باشند.
7- در مورد شایعاتی که در مورد محل کار شنیده اید نپرسید.

حتی اگر فردی کوشا و با پشتکار باشید، اهمیت به چنین مسایلی شخصیت شما را زیر ذره بین می برد.

8- هیچ گاه در مورد امکان دستکاری در برنامه ی زمانی، میزان دستمزد و جزئیات کار نپرسید.

جاه طلبی و خودبینی از اولین صفاتی خواهند بود که مصاحبه کننده از شما در ذهن خود ثبت می کند.
9- جداً از پرسیدن سوالاتی که جوابشان به راحتی در گوگل پیدا می شوند خودداری کنید.

گوگل از بهترین ابزاری است که می توانید اطلاعات عمومی خود را در هر زمینه ای بسط دهید، از گوگل نهایتِ بهره را ببرید.

درست فرمودید.

تکتم شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 17:35 http://drashpaz.persianblog.ir

اوا تیترش نیومده: اصول کلی در یک مصاحبه شغلی یا آنچه بهتر است در یک مصاحبه شغلی رعایت شود!
ایمیل بود اما جالب بود گفتم بذارم شما که صاحب نظرید در موردش نظر بدید.

به قول کفار what a coincidence?
بعدا" بهت می گم چرا!

آسمانه چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت 23:59 http://asemaneh2007.blogfa.com

اگر می دونستم آشغالها مال کی بوده،...
یه لحظه فکر کردم میخوای مثل اون آقایه همسایه عمل کنی ((اثر هنری جلو در خونه تون))

نه والا، همینمون مونده توی خیابون رفع عورت کنیم (عبارتو داری؟)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد