عروس غربتی اینا

می خوام اینجا از خودم تعریف کنم. هر کی حوصله نداره بره یه دوری بزنه تا پست بعدی.


  

خاطره اولین باری که عروس خانواده شمعدانی رو می خوام اینجا براتون تعریف کنم.


داستانش اینه که اولین بار که عروس برای آشنایی با خانواده شمعدانی نهار اومده بود خونه ما، من تازه از ماموریت از هند (مسافری از هند) اومده بودم. نمی دونم چه ذهنیتی از هند دارید و یا اگر سفری به اونجا رفتید، به محل توریستی یا دانشگاهیش رفتید ولی باید بگم کلا" من موجوداتی به اون غیربهداشتی ندیده بودم.

ما خودمون خیابونهامون تمیز نیست و مردم اخ و تف و مابقی کارهاشونو ممکنه توی خیابون انجام بدن ولی اون حجم آلودگی محیطی و انسانی در مغز من نمی گنجید. یادمه قبل از سفر بهم گفته بودند که چه جوری باید رفتار کنم و چه حجم ژل دست و دستمال بهداشتی و مرطوب یا کاغذی ببرم. نمی دونم چه محبت قلمبه ای هندیها داشتند که هرجا می رفتی باید باهاشون عکس می گرفتی و اون عکس رو هم خیلی دوستانه و دست در گردن می گرفتند. اینم مزید بر علت شده بود که من به دلیل عدم رعایت بهداشتشون توی ذهنم درگیر بودم، همش در حال دست شستن و لباس عوض کردن بودم. شبها هم می رفتم توی اتاق همکارم بهش می گفتم توی موهامو نگاه کنه، جک، جونوری توی کلم لونه نکرده باشه!

خوب برگردیم به خاطرات عروس، شما فکر کن دختر جوونی باشید که برای اولین آشنایی با خانواده دوست پسرتون برید خونشون و غربتی از راه برسه و در برابر صورت خندان شما یه دفه داد بزنه، نیا جلو، من کثیفم، مامان یه مشما بیار لوازممو بزار توش، چمدونو نیارید توی خونه، برید کنار، استقبال نمی خوام.


حجم آلودگی رو نمی تونید تصور کنید، همونجا دم در تمام لباسهامو درآوردم. پاهامو کردم توی دوتا پلاستیک و رفتم حموم. تازه تونستم یه ذره احساس تمیزی بکنم که دیدم مادرم چمدونمو باز کرده تا لوازممو جا به جا کنه و عروس هم آماده است که این دفه دیگه سلام علیک مجلسی بکنه که داد من دراومد که دست به لوازم نزنید باید همشو بفرستم خشک شویی. اینا کثیفند. به عروس هم گفتم تا یک هفته باهات دست نمی دم چون معلوم نیست چه مرضی با خودم آوردم و یه بار دیگه بنده خدا خورد توی حالش.

شرم آورترنش این بود که چندتا شال کشمیری آورده بودم به سفارش مادرم که مادرم همون اولش می خواست داغ داغ بده به عروس که من از دستش کشیدم که نهههههههههههههههههههه، اول خشک شویی بعد.


لازم به توضیح است که نظر من در مورد آلودگی صحیح بود. من (به دلیل اینکه توی محیط بودم) و مادرم (چون دست به لوازم من زده بود و ضعیف بود) یه میکروبی وارد بدنمون شد که ریه هامون چرک کرد و آنتی بیوتیک هایی تزریق کردیم که روش نوشته بود به هیچ وجه در صورت بهبودی مجددا" استفاده نشود. مادرم هم 2 روز بیمارستان بود تا بهتر شد.


بعدا" که عکسهارو دید فهمید من چی می گفتم و چرا غربتی بازی درآورده بودم جلوی عروس و آبروریزی کرده بودم. بعد از مریضی که عروس اجازه پیدا کرد بیاد خونه ما و شال رو گرفت، با زبون بی زبونی گفت من می ترسم اینو سرم کنم!


نظرات 22 + ارسال نظر
بنفشه پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 12:44


پس خارج رفته ای اونم ازون خارجااااا!

بی تربیت!

آسمانه پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 13:25 http://asemaneh2007.blogfa.com

اتفاقا دیشب درمورد این موضوع یه خبر شنیده بودم اینکه دولت هند برای اینکه مردم تو خونه هاشون دستشویی بسازن چه تنبیه ها و تشویق هایی و جریمه هایی گذاشته بودن تا مردمو مجبور به این کار کنن

می دونید توی هند دستشویی یعنی کجا؟
یعنی همه جا و جلوی چشم همه در هر حجم و اندازه ای. توی خیابون باید نگاه آدم همش به زمین باشه پاش روی ... نره. نگاهشو بدزده ... کسیو نبینه. نفس عمیق نکشه بخار ... نره توی ریه اش.

آسمانه پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 14:01 http://asemaneh2007.blogfa.com

ووووووووووووووووی

بیشتر به اووووووووووووووووووووووق می خوره

م؛ط پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 14:04

سلام؛یکی از دوستهام کارمندبیمارستانه چند سال پیش رفته هند وقتی اومد افسردگی گرفته بود میگفت نمیدونم این اصلا وزرات بهداشت دارند یا نه بیچاره بدجور حالش گرفته شده بود؛حالا اینا رو ولش کن برو ببین دکتر چه کرده یه چیزی گذاشته توی وبلاگ مخصوص خودکشی کردن

صبح دیدم از لجم comment نذاشتم.
اینقدر جمعیت دارند که یکی از راههای کنترل جمعیتشون همین بی توجهی به سلامت عمومیه!
توی ایران مثلا" از تهران تا کرج می ری دیگه یه جاهایی هست که خلوت میشه و زن و بچه توش نیست و صنعتی میشه. اونجا از دید من اینجوری نبود، همه شهرها به هم چسبیده و پر از آدم.
نمی دونم فیلماشونو کجا می سازند؟

م؛ط پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 15:25

خوبش کردی تو که هیچی منم نمیتونم از اینا درست کنم؛فکر کنم شهرک سینمایی دارند آخه خیلیا از این راه نون میخورند؛ حالا یه چیزی بگم بشینی تا صبح گریه کنی دایی من 7سال هند زندگی کرده اونجا درس میخونده بیچاره مثل آقای همساده داغونه یعنی داغونا

ّبیچاره

شیرین امیری پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 19:14

حالم به هم خورد
من رو بگو که یه مدت فیلمهاشونو نگاه میکردم..و دچار احساسات عاشقانه میشدم...
دختر داییم هند زندگی میکنه..
خیلی تمیز و وسواسی بود نمیدونم چند ساله چه خاکی بر سرش میکنه اونجا

دوش وایتکس میگیره هر روز

سما پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 20:58

سلام راست میگی والا باید بهشون گفت ملت هفتاد ودو میکروب من از بچگی تا همین الان حتی فیلمهاشون هم نگاه نمیکنم دلم بهم میخوره از غذا خوردنشون اما اغا این دخترم عاشق این فیلمای چرتشونه چشم دراورده دقیقا موقع صحنه های فجیع حال بهم زنی غذا کوفت کردنشون منو صدا میزنه تا حرصم در بیاد دختر هم دخترای قدیم.

جالبه ولی مامانننننننننننننننننننننننننننن بیا غذا خوردن فجیع ببین. آفرین به دختر شما

پدرام پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 21:17

یک مثلی هست میگه :
باید بری هند تا معنی بهداشت رو بفهمی
=======================
کی جرات کرده بنفشه خانم رو اذیت کنه؟ هان
الهی جیززززززززز بشه
مرگ بر عوامل صورتی

صلواتتتتتتتتتتتتتتتت

asghari پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 22:38

من با عروس اصغری اینا قهرم با پسرشون هم قهرم. اینطوری بهتره... والا...اولش فقط با پسر اصغری اینا قهر بودم... اما از اونجایی که عروسشون(که 8 سال از من کوچیکتره!) یه چند باری اومد نشست اندر فواید ازدواج کردن و عزب نموندن برای بنده داستان سرایی کرد دیگه باهاش حرف نمیزنم...

عروس غربتی اینا بعد از زندگی با برادر غربتی خود به خود به فواید تجرد پی برد. همه جا از تجرد و مظرات تاهل سخنرانی می کنه.

asghari پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 22:42

چه خوبه که الان میشه اینجا نظر گذاشت و این کد تصویری ارور نمیده!!! منو مجبور نمیکنه توی پیغام به مدیر وبلاگ نظر بذارم!!!

آره برام عجیب بود اونجا نوشته بودی. فکر کردم چیز خاصی داشته. از هر لحاظ حتی از اون لحاظ هم بهش نگاه کردم چیز خاصی توش ندیدم.

بهار(spring) پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 23:44

همه میرن هند سیتا با خودشون میارن!
اینو اگه تو اینفو نوشته بودی به وبلاگت دست نمیزدم!
ایش !!!
ژل شستشوی خوب هم معرفی میکردی خوب !

یه پست می زارم یه داروخانه معرفی می کنم از اونجا خرید کنید. مال دخترعموی غربتی ایناست.

پدرام جمعه 1 آذر 1392 ساعت 00:16

سازمان صندوق کودکان ملل متحد تأکید کرده است که 620 میلیون نفر در هند از داشتن سرویس بهداشتی در منازل خود بی بهره هستند و هند از این نظر رتبه اول را در دنیا دارد .

با مشاهدات من که می خونه.

منا جمعه 1 آذر 1392 ساعت 19:27

با این اوصاف خوبه از ازدواج منصرف نشده!

ما خوب برادرمونو present کردیم

فرشته جمعه 1 آذر 1392 ساعت 21:02

این تعریف کردن بود مثلا؟

اگر غربتی باشید آره

ققنوس شنبه 2 آذر 1392 ساعت 09:25

غربتی واقعاااااا من که باورم نمی شه.
یعنی در این حد فاجعه بود. پس چطوری دارن به کشورهای توسعه یافته پیوند می خورن.

نیروی انسانی زیاد و ارزون. بی توجهی به محیط زیست و سلامت عمومی و البته سیاسیت مدارهای خیلی زرنگگگگگگگگگگگگگگگ

مینا شنبه 2 آذر 1392 ساعت 09:53

سلام. در مورد اون تبلیغه که دستت درد نکنه ایمیل کردی باید بگم منو همسری چند روز پیش توی دنده 5 دیدیمش (فک کنم دنده 5 بود ) بعد با همسری جفتی از زیبایی تبلیغ و ایده زیباترش تشنج کردیم در مورد هند هم فقط میتونم بگم امیدوارم دیگه توی طالعت سفر به هند نوشته نشده باشه

مرسی. امیدوارم. البته بدم نمیاد برم گوا.

مینا شنبه 2 آذر 1392 ساعت 10:12

پس اگه میخوای بری گوا الان فصلشه شال و کلاه کنو برو هواش هنوز شرجی نشده که وقتی نفس بکشی به ملکوت اعلی بپیوندی. البته یه 2-3 ماهی وقت داری ها

فصلش که فصلشه ولی جیبم حالش بده خیلی بد

مینا شنبه 2 آذر 1392 ساعت 10:18

دوستان برای شفای عاجل جیب غربتی همگی یه آمین بگین

آمیییییییییییییییییییییییییییییین

asghari شنبه 2 آذر 1392 ساعت 19:38

وای اونروز کامنت تو حلقم گیر کرده بود هر کار کردم کد ارور میداد. دیدم نمیشه کامنت نذارم. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که اونجا بنویسم. جدیدا دارم تمرین میکنم به هر روشی که میشه حرفمو بزنم. نذارم تو حلقم بمونه مدیون خودم بشم!!!

باز هم از شما خواننده محترم متشکرم!

تکتم (دکتر آشپز) یکشنبه 3 آذر 1392 ساعت 12:19 http://drashpaz.persianblog.ir/

هاهاهاهاهاهاها الان دیدم که یکم غیبت من هم اینجا میشده! خوب دیگه هر رفتی یک آمدی داره! وقتی ایمیل میدی اشک بچه مردم رو در میاری....
منم برای شفای جیبت دعا کردم. دعا کن بابای منم شفا بگیره باهم بریم
بمیره این کد تصویری!

هرچی این خانمه میگه درسته!

مریم یکشنبه 3 آذر 1392 ساعت 22:04

اه اه حالم بهم خورد فکرشم تهوع آوره!!!

بهش فکر نکن آبجی

مهتاب یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 19:11

واقاً غذبتی بازی از خودت درآوردی اون شال رو تو سطل زباله در خونه تون احیاناً پیدا نکردی!!

نه از هند خریدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد